خلاصه ماشینی:
"به نظر فالکس در شرایط جهانی شدن و به منظور برطرف کردن محدودیتها و نارساییهای مفهوم لیبرالی شهروندی باید آن را از هویتهای محدودکننده نظیر ملیت جدا کرد و آن را به فراتر از جوامع محلی و ملی گسترش داد انقلاب فرانسه مفهومی رادیکال از شهروندی را مطرح کرد که علاوه بر آزادی قانونی افراد متضمن یک اخلاق مدنی یعنی برابری و برادری بود (به تصویر صفحه مراجعه شود) فالکس نظامهای ارتباطی پیشرفته و رشد بازار جهانی و گسترش حوزه عمل شرکتهای چند ملیتی را مهمترین نیروهای پیش برندهی فرآیند جهانی شدن معرفی میکند و براین باور است که این نیروها،گرچه با ایجاد یک فرهنگ جهانی به گسترش استراتژی لیبرال دموکراسی کمک کردهاند.
فالکس آن بخش از مباحث اومن را که به نقد نظریهی ملتگرایانه اختصاص فالکس در پایان به درستی نتیجه میگیرد که دیدگاه ملتگرایانه اگر در زمان انقلاب فرانسه ابزار مفیدی برای توسعهی شهروندی مساوتگرایانه بود اما امروز به گونهی فزایندهای به مانع توسعهی این نوع شهروندی تبدیل شده است (به تصویر صفحه مراجعه شود) کتاب فالکس به تعمیق مباحث مربوط به شهروندی کمک زیادی میکند و همچنین پیوند مفیدی میان مباحث مدرنیستی و پست مدرنیستی سیاست برقرار میسازد و از این طریق به انضامیترشدن مباحث پست مدرنیستی سیاست و تقویت ابعاد کاربردی آن مدد میرساند (به تصویر صفحه مراجعه شود) دارد مورد تأیید و تمجید قرار میدهد ولی آن بخش از مباحث اومن که در آن «اقامت»به عنوان مبنایی مناسب و ممکن برای تحقیق شهروندی مساواتگرایانه مورد تاکید قرار میگیرد،از سوی فالکس به عنوان یک نظریهی دولت محور-که به پیوند تاریخی دولت و ملت و نقش دولتهای مدرن در یکسانسازی فرهنگی و کاربرداجبار علیه گروههای اقلیت توجه ندارد-تخطئه میشود."