خلاصه ماشینی:
"البته چارچوب کتاب که مجموعه مقالات ارائه شده در زمانهای مختلف است،این خصوصیت را تا حدی اجتنابناپذیر ساخته است،لیکن در درون فصول نیز این آشفتگی و آمیختگی میان بحثهای نظری و مصداقی به چشم میخورد که احتمالا ناشی از سبک نگارش ایشان است تورق احمد در این کتاب قصد گشودن باب،مبحث مهمی را دارد اما تا به آخر در سطح همان اشارات موردی و خرد باقی میماند و عطش خواننده برای دستیابی به یک مدعای نظری روشن دربارهی نسب اسلام و پست مدرنیسمیا پست مدرنتیه را برآورده نمیسازد و در جاهایی که خواننده پس از عبور از فرازهای پرازدحام امثله و شواهد متنوع،انتظار دارد که بهیک جمعبندی سامانمند و نتیجهگیری راهگشا دست پیداکند،احمد او را ناکام میسازد و همچنان به انتظار باقی میگذارد تا شاید در فصول بعدی پاسخ ابهامات انباشتهشدهی خود را بیابد.
در فصل چهارم کنش اجتماعی از دیدگاه مارکس،ماکس وبر و پارتو بررسی میشود و برخی انتقاداتی که از دیدگاه نویسنده و نیز آلن تورن نسبت به این دیدگاه وارد است مطرح شود."