چکیده:
تاریخ جهانگشای جوینی، پدیدآورده عطاملک جوینی، یکی از شاهکارهای نثر فنی در زبان فارسی و در مقایسه با آثاری چون تاریخ وصاف، از عیب تکلف و ملال انگیزی مبراست. موضوع مقاله حاضر بررسی پیوند میان زبان زیبا و نسبتا دشوار جوینی با محتوای تاریخ و اندیشه های این نویسنده است. بنابراین کوشیده ام در آغاز، متن را به اختصار معرفی کرده، ساختار و اجرای سازنده آن و ارزش تاریخی اش را نشان دهم. از آن پس تقریبا تمامی ویژگی های زیبایی شناختی این مقدمه شامل سجع، ترصیع، موازنه، جناس، واج آرایی، موسیقی عروضی، پارادوکس، تناسب، امثال، کنایه، تشبیه و استعاره، استخراج و طبقه بندی شده است؛ اما آنچه اهمیت دارد، این است که در همه جا زبان و زیبایی را مطابق نظر صورتگرایان، در هم تنیده در نظر گرفته ام؛ زیرا گذشته از آنکه هیچ معنایی جز از طریق صورت انتقال نمی یابد، عطاملک در سراسر تاریخ جهانگشا و به ویژه در مقدمه زیبا و پرمعنایش از تکلف و تصنع پرهیز داشته و بر آن بوده است که ایدئولوژی و دریافتش را از تاریخ، در هیئت زبانی منشیانه، با مخاطب در میان نهد.
خلاصه ماشینی:
از آن پس تقريبا تمامي ويژگيهاي زيباييشناختي اين مقدمه شامل سجع ، ترصيع ، موازنه ، جناس، واجآرايي، موسيقي عروضي، پارادوکس ، تناسب ، امثال، کنايه ، تشبيه و استعاره، استخراج و طبقه بندي شده است ؛اماآنچه اهميت دارد،اين است که در همه جا زبان و زيبايي را مطابق نظر صورتگرايان، در هم تنيده در نظر گرفته ام؛ زيرا گذشته از آنکه هيچ معنايي جز از طريق صورت انتقال نمييابد، عطاملک در سراسر تاريخ جهانگشا و به ويژه در مقدمۀ زيبا و پرمعنايش از تکلف و تصنع پرهيز داشته و بر آن بوده است که ايدئولوژي و دريافتش را از تاريخ ، در هيئت زباني منشيانه ، با مخاطب در ميان نهد.
تأمل بر آرايش هاي کلامي و نحوة به کـارگيري آنهـا اولـا ايـن حکـم را کـه عطاملک اديبي تواناست و توانسته از بخش عظيمي از ظرفيت ها و ظرايف ادبي زبان فارسي و عربي براي نگارش اين مقدمه به خوبي استفاده کند، ثابت ميکند و ثانيا اين مسئله روشن ميشود که با وجود بهرهگيري بسيارش از آرايه ها، هيچ آرايه اي در متن بيکار نيست و همه با معنا درگيرند.
براي نمونه ، وقتي به ناحق ، منکوقاآن را بـا انوشـيروان و فريـدون ميسـنجد، براي نشان دادن سلطۀ مغولان و لگدکوب شدن تمدن و فرهنگ ايراني در زيـر پـاي اين قوم ملعون و سلطۀ هر چند کوتاه «بربريت » مغولان بر «فرهنگ » ديرينـه سـال اين سرزمين اهورايي، از سجع هاي متوازي «مکتوم» و «معدوم» (جويني، ٢:١٣٦٧) که بر محو و نابود شدن دلالت دارند، استفاده ميکند تا از ميان رفتن عدل انوشيرواني و عقل فريدوني را به تصوير کشد؛ اما مقايسۀ منکو قاآن با نوشيروان و فريدون نشان ميدهد که عطاملک نه تنها بـه تـاريخ تـوجهي نـدارد بلکـه دنيـاي اسـاطير را هـم ١٣٣ نميشناسد و به دفاع از دستاوردهاي تاريخي و فرهنگ اسطوره اي سرزمين خويش در برابر مغولان وحشي و بيابانگرد نميپردازد.