خلاصه ماشینی:
"زیرا وقتی خود مؤلفان بر غیر اصیل بودن آن تأکید دارند و علاوه بر این اصل روایت نیز در دسترس آنان بوده و اتفاقا آن را در صفحات بعد چاپ کردهاند،نقل آن چه ضرورتی داشته است؟ 3-مؤلفان در مقدمه به صورت تلویحی(و در توضیحاتی که در پیشانی قصهها آوردهاند به صراحت)اذعان دارند متن برخی افسانهها را خلاصه رویکرد نگارنده در این نوشته صرفا از زاویهء ادبیات شفاهی بوده و طبیعی است چنانچه مجموعه از زوایای دیگر بررسی شود، نتایج دیگری نیز میتواند داشته باشد مؤلفان بر اساس آنچه خود گفتهاند باید «نشر علمی-عمومی»را در تدوین این پژوهش در نظر گرفته باشند.
آیا تعبیرهای سه گانه فوق(از افسانه)استنباط خود مؤلفان است یا این تقسیمبندی از آن دیگران است؟آیا فقط«قصهء منثوری که اغلب از زبان حیوانات گفته میشود»داستان و افسانه نامیده میشود؟آیا به چنین قصهء منظومی که ضمنا دارای«ویژگیهایی مانند کهنگی و قدمت»نیز باشد افسانه و داستان نمیگویند؟آیا فقط«قصههایی که از زبان حیوانات نقل میشود»، دارای آغازهایی مانند«یکی بود یکی نبود»است و قصههای سحرآمیز، عاشقانه و معیشتی دارای چنین آغازهایی نیستند؟ دربارهء قصه نیز توضیحاتی،ظاهرا با استفاده از کتاب ادبیات داستانی جمال میر صادقی ارائه کرده و در پایان نوشتهاند:«اسطوره،افسانه،سرگذشت و افسانه تمثیلی از اشکال گوناگون قصه است»(ج اول ص 82)و سپس در توضیح«قصهء عامیانه»آوردهاند:«قصهء عامیانه به انواع قصههای کهن گفته متأسفانه در زبان فارسی منابع نظری قبال اعتنا در زمینهء ادبیات شفاهی بسیار معدود است؛ اما با مراجعه به همین منابع اندک امکان تعاریف دقیقتری از ادبیات شفاهی و اصطلاحات آن وجود دارد از قصهء«علیبابا و چهل دزد» تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد هیچ روایت قابل اعتنایی از زبان مردم ایران ثبت نشده است."