خلاصه ماشینی:
"نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند نه هرکه طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاهداری و آیین سروری داند هزار نکته باریکتر زمو اینجاست نه هر که سر بتراشد قلندری داند درآب دیده خود غرقهام چه چاره کنم که در محیط نه هرکس شناوری داند (حافظ) با این وصف، هنر یا ممدوح ومحمود است، یا مذموم و از آن جهت که، مبدأ صورت خیالی درعالم خیال پس از اتصالش به عالم مثال، القاء و الهام است، این القاء یا رحمانی است یا نفسانی، و روشن است که القاء رحمانی، غیب را مینمایاند و امر به طاعت و ادای امانت و وفای به عهد میکند و القاء شیطانی، امر به معصیبت و نافرمانی و استکبار.
بنابر این، تخیلی که ممزوج با عقل و آمیخته با قوه تعقل و اندیشه ومتکی و متصل به خرد باشد، ابزاری است کار آمد که جز درراه سعادت انسان نخواهد بود: هر امری درعالم شهادت لامحاله جلوهای است که از حقیقتی که درمراتب طولی نظام هستی وجود دارد و به نحوی، تقارن و تناظر بین این عالم و عوالم دیگر درمیان است.
(6) پس هر هنرمندی حاصل الهامش یا نشانگر حقایق علم غیب و ملکوت است و مشاهدهاش حقیقی و به خیرات و طاعات ترغیب میکند و از مکاره و معاصی برحذر میدارد و درنهایت جمال وجلال مطلق را نشان میدهد که در این صورت هنر حاصل، هنر ممدوح است، یا نشانگر نفسانیات و شهوات است و مشاهدهاش غیرحقیقی و باطل و بر ارتکاب معاصی و دوری از حق و بعد از حقیقت خویش تشویق میکند و راه اضلال مینمایاند و درنهایت دوری از کمال را باعث میشود که دراین صورت هنر حاصل، هنر مذموم است."