چکیده:
مدخلی بر رمزشناسی غزلهای مولانا
پورنامداریان تقی,مشتاق مهر رحمان
مولانا همه اشعار خود را بعد از آشنایی با شمس سروده است. غزلیات را بعد از نخستین روزهای آشنایی تا آخرین شب زندگی و مثنوی را در ده پانزده سال آخر عمر و در اوج سالهای پختگی و کمال روحی و معنوی.
اگر چه این هر دو کتاب در تبیین و توضیح جهان بینی و دیدگاههای عرفانی و اخلاقی خاص مولانا و حسب حال وسر دلدادگی اوست، مثنوی از وضوح و دقت و صراحت بیشتری برخوردار است؛ چرا که حاصل تفکر و تامل و هوشیاری است. بعضی از ابیات مثنوی که می توان آنها را غزلهای مثنوی نامید و اغلب ابیات غزلیات و ترجیعات، به لحاظ حال سراینده در موقع پدید آوردن غزلها و ماهیت و نفس مسایل و مباحث مطرح شده در آن ابهام بیشتری دارند تا جایی که فهم مقصود او را با دشواری همراه می سازند. برای درک این ابهامها، خواننده باید به حالات روحی و تجارب عرفانی و هیجانهای عاشقانه شاعر نزدیک شود و با او همدلی کند و مشکلات متن را که غالبا به بیان رمزی آن مربوط می شود به ابیات صریحتر و آثار دیگر او عرضه کند تا به کمک آنها، ابهام غزلیات را تا حد ممکن بر طرف سازد.
خلاصه ماشینی:
مولانا همهء اشعار خود را بعد از آشنایی با شمس سروده است.
خشکی و ساحل رمز عالم جسم قرار گرفته و درست به همین دلیل،دریا و بحر و مترادفات آن که منشأ و مبدأ آب است،رمز عالم جان و غیب و ذات باری
جان الهی انسان،قطره آبی است که از دریای ذات حق جدا و بعد از
مولانا برای بیان حال خود در زندگی اینجهانی،ماهیی را تمثیل میکند که به دور از دریا بر خاک میتپد و،برای باز پیوستن به دریا بیتابی میکند.
قبل از مولانا دیگران از جمله بهاء ولد نیز بارها دریا را برای تعبیر از
مولانا برای بیان موقعیت جان در جهان تن و عالم ماده،به رمز ماهی،
این اندیشه را مولانا با تصریح و دقت بیشتری در مثنوی مطرح نموده است:از جمادی بی خبر سوی نما و ز نما سوی حیات و ابتلاباز سوی عقل و تمییزات خوش باز سوی خارج این پنج و ششتا لب بحر این نشان پایهاست پس نشان پا درون بحر لاست
با آشنایی به مفهوم دقیق این رمز و حوزهء مفهومی آن در ذهن و زبان مولانا،بهتر میتوان مقصود مولانا را از رمز«بحری»در توصیف دیدار باشکوه
مولانا همین مضمون را با تصریح بیشتری در آثار خود آورده است:چگونه بر نپرد جان؟چو از جناب جلال خطاب لطف چو شکر به جان رسد که تعالدر آب چون نجهد زود ماهی از خشکی چو بانگ موج،به گوشش رسد ز بحر زلال؟
اصل و گوهر الهی جان است که عامل پیوند بنده و حق تعالی و دلیل گرایش او به
(19)-شمس تبریزی در دیوان غزلیات،غالبا خود رمزی از حق تعالی است.