چکیده:
یعنی ادراک و عاطفه،غم و شادی،زیبایی و اراده و غریزه سر و کار دارد و از طرف دیگر،مفهوم و احکام آن شدیدا نسبی است؛به این معنی که هر کس یا هر گروه مفاهیم زیباییشناسی را به خواست خود تعبیر و ارزشگذاری میکند و ما را به اصول یا الگوهای سنجیدهای که فرایند هنرآفرینی و هنرپذیری را هدایت و تسهیل کنند،نایل میگرداند.با این که زیباییشناسان در مورد ملاکهای زیبایی، همداستان نیستند،هر شیئی یا پدیدهای را که در هنرپذیر،احساس خوشایندی برانگیزد،اعم از اینکه زمینهای طبیعی یا هنری داشته باشد،زیبا و برخوردار از زیبایی میدانند. هر چند نویسندگان و شاعران ایرانی از زیبایی،بسیار سخن گفتهاند، اما از این مفهوم تعریف روشنی به دست ندادهاند،بلکه همواره خود را مجذوب و مسحور زیبایی یافتهاند،نمونههای زیرین از این واقعیت،حکایت میکنند:به چه مانند کنم در همه آفاق تو را هر چه در وهم من آید تو از آن خوبتری یا آخر چه بلایی تو که در وهم نیایی بسیار بگفتیم و نکردیم بیانتاز سدهء هیجدهم به این سو،زیباییشناسی به عنوان یک علم،بر آن شد که راه علوم طبیعی را پیش گیرد و مانند علوم فیزیکی،شیمی یا زیستشناسی با روشهای این علوم همل کند،ولی به زودی معلوم شد که زیباییشناسی بر خلاف علوم طبیعی،تأثیر عاطفی دارد و نمیتوان آن را در آزمایشگاه،مانند پدیدههای بیجان یا جاندارانی همچون خرگوش مورد آزمایش قرار داد. در حال حاضر،زیباییشناسی با آنکه علم جوانی نیست به دلیل دو مانعی که در مقابل آن قرار داشته،به حد کافی از نظام برخوردار نشده است.از یک طرف،زیباییشناسی همانند روانشناسی،با حالات و عوالم درونی انسانی،
خلاصه ماشینی:
هر چند نویسندگان و شاعران ایرانی از زیبایی،بسیار سخن گفتهاند، اما از این مفهوم تعریف روشنی به دست ندادهاند،بلکه همواره خود را مجذوب و مسحور زیبایی یافتهاند،نمونههای زیرین از این واقعیت،حکایت میکنند: به چه مانند کنم در همه آفاق تو را هر چه در وهم من آید تو از آن خوبتری یا آخر چه بلایی تو که در وهم نیایی بسیار بگفتیم و نکردیم بیانت مقدمه بیگمان،جمال یا زیبایی دلکشترین پدیدهء هستی است و ادراک زیبایی نیز برجستهترین امتیاز معنوی انسان محسوب میگردد.
برای بسیاری از مردم این پرسش مطرح میشود که مقصود از زیبایی هنری چیست؟آیا منظور از آن،زیبایی موضوع اثر هنری است یا این که اثر هنری به طرزی زیبا و ماهرانه آفریه شده باشد؟بر خلاف هنرمندان کلاسیک که ترسیم موضوعات پست،مثلا قافیهء مردم مفلوک و مسکن محقر و زندگی تلخ و زبان سادهء آنان را کاری غیرهنری میدانند،هنرمند راستین به زیبایی ساخت کلی تصویر میاندیشد و اهمیت میدهد.
در این زمینه فردوسی،حکیم و سرایندهء بزرگایرانی میفرماید: چو شادی بکاهد بکاهد روان خرد گردد اندر میان ناتوان 75 از نظر جلال الدین بلخی عارف نامدار،همهء نمودهای زیبا را برای بشر آفریدهاند،زیرا زیبایی خود وسیلهء تکامل معنوی است و سرانجام ما را به خدا رهنمون میگردد.