چکیده:
مقایسة اندیشههای فلاسفة بزرگ و استخراج وجوه اشتراک و افتراق آن اندیشهها، یکی
از زمینههای مهم ترویج افکار آنان و نیز بسترسازی مناسب به منظور بهرهبرداری از
آرای آنان در زمان حاضر میباشد. افلاطون به عنوان بزرگترین فیلسوف دوران باستان از
یک سو، و فارابی به عنوان مؤسس فلسفه اسلامی از سوی دیگر دو فیلسوف شناخته شده اند.
با توجه به این مراتب در مقاله حاضر ابتدا اندیشة فلسفی این دو فیلسوف در سه بخش
هستی شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی مورد بررسی قرار گرفته و سپس دیدگاههای آنان
در هر یک از سه بخش فوق مقایسه و وجوه اشتراک و افتراق آنها معرفی شده است.
خلاصه ماشینی:
افعال زیبا از نظر او همان افعال ارادی هستند که برای وصول به سعادت به کار گرفته میشوند و فضایل ناشی از همین افعال هستند، «چون فارابی معتقد است که همه فضایل، فطری و طبیعی نیستند، هر کس ممکن است زمینه گرایش به نوعی از فضایل را داشته باشد» (فارابی، تحصیل السعاده، 1407ق، ص 76).
در ارزششناسی، محور و مدار اندیشة فارابی رجعت به مفاهیم و غایات راستین دین اسلام است، مسئلة فارابی به امت اسلامی مربوط میشود و غایت او برای جهان و انسان غایتی دینی است، در حالی که ارزشهای انسانی در نزد افلاطون صبغة اخلاقی دارد تا دینی و آنچه اندیشة وی را در راه ترسیم مسیر نیکبختی انسان هدایت میکند، توجه به فضایل و ارزشهای اخلاقی است که البته این توجه، در گرو شناخت و تعلیم و تربیت است.
در این بخش یکی دربارة جنبههای مادی و معنوی زندگی آدمی و دیگری دربارة مفهوم سعادت بحث میشود: افلاطون جنبههای مادی زندگی انسان را چندان مورد توجه قرار نمیدهد و حتی آنها را حجابی در راه رسیدن به سعادت میداند اما فارابی به جنبههای مادی زندگی آدمی نیز ارزش و اهمیت قایل است و آنها را مقدماتی برای رسیدن انسان به سعادت میداند.
در معرفتشناسی برای افلاطون و فارابی شناخت حقیقی، شناخت عقلانی است و انسان با داشتن عقل و اراده میتواند در راه کسب شناخت حقیقی قرار گیرد و بالاترین مرتبة این شناخت، شناخت خداوند است.