چکیده:
این پژوهش به گفتوگوی داستانی،مفهوم گفتوگو و در نهایت،وظایف گفتوگو در داستان مدیر مدرسه،بهعنوان داستانی بلند از جلال آل احمد،میپردازد.مدیر مدرسه داستانی زیبا و دلنشین،با گفتوگوهای هنری و حساب شده است.
خلاصه ماشینی:
از نگاهی دیگر و نگرشی تازهتر،اگر بخواهیم تعریفی منطقیتر و جامعتر از«گفتوگو»ارائه دهیم،باید گفت هر گفتوگو به دو رویکرد و مواجهه نیازمند است:نگاه به درون و توجه کردن به خود و در صدد پاسخ به سئوالاتی که در ذهن وجود دارد برآمدن،که به نوبهء خود،رویکرد تک سویه است،و در مرحلهء بعد،کشف حقیقت و رسیدن به تفاهم از راه ارتباط زبانی و کلامی با دیگران،که در این مرحله،هردو سوی رسمیت دارند و با پرسش و پاسخ دادن ابراز وجود میکنند(گرجی،9731:11).
گفت و گو بنیاد تئاتر را مینهد؛اما در داستان نیز یکی از عناصر مهم است؛پی رنگ را گسترش میدهد و درون مایه را به نمایش میگذارد و شخصیتها را معرفی میکند و عمل را به پیش میبرد.
به نظر من،منظور او این بوده است که خواننده جذب گفت و گو شود تا بتواند داستان را بهتر درک کند(نوبل،7731:111).
یادآوری این نکته در ابتدای بحث خالی از لطف نیست که کلّ داستان مدیر مدرسه،دیالوگی بلند است از راویای که آن را برای کسی-و یا کسانی-تعریف میکند و عمل گفت و گو بین راوی و شنونده اتفاق میافتد.
گفت و گو به مفهوم ایجاد ارتباط و مفاهمه در مدیر مدرسه ما با راویای روبهرو هستیم که حوصلهء هیچ چیز و هیچ کس و هیچ صحبتی را ندارد؛خسته و دلزده به دنبال جایی است که برود برای خود باشد و کسی کاری به کارش نداشته باشد: «حوصلهء این اباطیل را نداشتم؛حرفش را بریدم...
همین معلّم بیحوصله حالا با گفت و گوهای مختلف با افراد مختلف، نتایجی درخور توجه به باز میآورد: «یادم است نیم ساعتی برایش حرف زدم؛پیرانه و او جوان بود و زود میشد رامش کرد.