خلاصه ماشینی:
"همانگونه که در فصل اول اشاره کردم،پژوهشها این نتیجه را تأیید میکنند که تصاویر گاهی میتوانند خوانندگان جوان را از عمل خواندن دور کنند،و هرکه شاهد درگیری کودکان با اولین اشخاصی باشد که برای آ ها کتاب میخوانند و به ریشههای مشکلات آنها توجه کند دلیلی برای شک کردن به سودمند بودن تصاویر در کتابها خواهد داشت.
آنچه اندرسن میگوید درست است؛داستانهای پریان به عنوان گونهی هنر شفاهی،حقیقتا تمام تخیلات تصویری مورد نیاز را در بر دارند،اما این اعتراضی منطقی به نمونههای مصور این داستانها نیست،زیرا هنگامی که داستانها در کتاب چاپ شوند دیگر فقط هنر شفاهی به حساب نمیآیند،هنری که کیفیاتی کاملا متفاوت دارد و تجربیات کاملا متفاوتی را مطرح میکند.
بعلاوه،تصاویر تأثیر سودمند عادی کردن داستانهای پریان را درپی دارند-یعنی آنها را به دیگر گونههای داستانی تبدیل میکنند که بزرگسالان با آن آشنایی دارند و خوانندگان جوان در حال گذراندن مرحلهی یادگیری برای درک آن ها هستند-بنابراین داستانهای پریانی که در کنار تصاویر میآیند،فقط در کیفیات روایت کتابهای مصور سهیم میشوند.
اما باور اینکه دادن بینش به کودکان دربارهی احتمالات پیچیدهی این دنیا کاری خطرناک است درست نیست،زیرا تشویق آنها به تقلید کردن از رفتارهای پیچیدهی بزرگسالان به ظاهر بالغ اشتباه گرفتن دو چیز متفاوت با یکدیگر است.
»(صفحههای 71،27) «هربرت رید»81 به روشی مشابه به این هنر اشاره میکند و با غافلگیر کردن ما چیزی فراتر از انتظارمان مطرح میکند: (به تصویر صفحه مراجعه شود)سوزان لانگر«آنچه هنر مینامیم و بسیار شتابزده مانند زینت تمدن با آن رفتار میکنیم،واقعا فعالیتی حیاتی است،نیروی احساساتی است که باید به شکل مداوم باران مردهی موضوع را به تصاویر درخشان زندگی تبدیل کند."