خلاصه ماشینی:
"آیا میتوان به لحاظ روششناختی،تعریفی از علم کلام را که در مقطعی از آن-در قرن چهاردهم،ارائه شده است(تعریفی که در صحفه 93 کتاب به نقل از استاد مطهری آمده و مختار مؤلف کتاب است)را به عنوان ملاک و معیاری برای تاریخنگاری کلام در یک دورهء چهارصد ساله به کار گرفت؛تعریفی که متعلق به دورهء متأخر کلام شیعی و به تعبیر مؤلف،مرحلهء«اصلاحگرایی و پویایی»آن است؟آیا نصگرایان (مثلا کلینی و شیخ صدوق)،عقلگرایان تأویلی(شیخ مفید و طوسی)و خردگرایان فلسفی(خواجه نصیر طوسی و...
نویسنده کتاب سیر تطور کلام شیعه،تأثیرپذیری صدوق از معتزله را نه در روشنفکری،بلکه در تنظیم و عنوانبندی مباحث کلامی میداند(ص 431)و هرچندی میپذیرد که التوحید صدوق،نسبت به بخش«توحید»کتاب کافی،به معتزله نزدیکتر است(ص 531)ولی به این نکته تصریح میکند که «تأثیرپذیری از یک مکتب و روش،گاهی به تغییر مواضع فکری میانجامد و گاهی به روش و کاربرد اصطلاحها با حفظ مواضع و مبانی فکری(ص 531)وی تأثیرپذیری صدوق از معتزله را از نوع دوم میداند و آن را نهتنها ضروری که حتی امتیاز هم میداند.
و سخن آخر اینکه این کتاب،نخستینگام در تاریخنگاری کلام شیعی به زبان فاری است و به نظر میرسد که مؤلف کتاب با افزودن بخش مقدماتی تحت عنوان«مبانی و ملاحظات روششناختی»،تدقیق مفاهیم کلیدی بحث بهویژه بازنویسی مباحث«روششناختی»و شیوه تاریخنگارانه خود با بهرگیری از مباحث جدید در تاریخپژوهی،فلسفه علم،هرمنوتیک و بهره جستن از پژوهشهای کلامی به زبانهای اروپایی،بر غنای محتوایی،ساختاری و روششناختی کار خود،خواهد افزود."