خلاصه ماشینی:
"وی هرچند به مذهب شیعه-و البته هیچ مذهب دیگری از مذاهب اسلامی-وابسته نبود و معتقد بود همه مذاهب را باید مطالعه کرد و از هر کدام هرچه را که درست به نظر میرسد برگرفت،اما به طور تلویحی امام خمینی را به سبب اینکه با طرح نظریه ولایت فقیه گسستی را رفم زده و از سایه سنت اندیشه سیاسی شیعی که هر قیامی را پیش از قیام قائم نامشروع میداند،خارج شده است،شایسته تحسین میداند.
ارکون در توضیح و شرح گرایش و جریان انسانباور در قرن چهارم هجری، به تفصیل کتابهای الهوامل و الشوامل ابو حیان توحیدی،و تجارب الامم مسکویه و السعادة و الاسعادة ابو الحسن عامری را مورد بررسی قرار داده و این کتابها را گواه میزان گستردگی و ارجمندی گرایش انسانی در جامعه زمان آل بویه دانسته است.
اما زبانها و فرهنگهای اروپایی شاهد روندی کاملا متفاوت بوده است؛ این اوضاع وظیفه سنگین بازنگری انتقادی در میراث خودی برای درک تحولات جهانی شدن و مدرنیسم را بر فعالان اسلامی نوزاییگرا تحمیل میکند.
ارکون،کتاب خود را با این جمله پایان میدهد:اندیشه اسلامی در روند طولانی تاریخی خود،دارای مرجعیتهای فکری درخشان و بزرگی بوده است و نیز داراییها و امکانات انسانی ضروریای را که از همین اکنون به آن مجال مشارکت در جستوجوی جهانی فلسفه انسانی تازهای را بدهد،در اختیار دارد؛این فلسفه تازه،فلسفهای مشارکتی است که از راه ممارست فزاینده،تداخل فرهنگی و ابداعی غنا مییابد.
در مقابل این مفهوم عربی که در قرن چهارم به کار میرفته،در زبانهای اروپایی واژه اومانیسم قرار داشته است."