خلاصه ماشینی:
"به ویژه آنکه آقای فیرحی با نشان دادن اشکالات نظریه سنتی که علم را مقدم بر تمدن میداند، میخواهند نتیجه بگیرند که نظریه دوم، یعنی تقدم تمدن بر علم، صحیح و پذیرفتنی است؛ ولی اگر آشکار شود که جز این دو، نظریات و زاویههای دیگری هم برای بحث درباره تولید علم، وجود دارد، دیگر نمیتوان از نفی یکی به اثبات دیگری نقب زد؛ چون ممکن است شکل سومی را هم بتوان تصور کرد.
علاوه بر همه اینها، من این سؤال را هم دارم ـ چنان که جناب آقای صادقی هم اشاره فرمودند ـ تمدنی که پیش از علم بوده و موجد علم شده است، چگونه پدید آمده است؟ آیا در یک فرایند قهری پدید آمده یا مدیریت شده است و حاصل تلاشهای فکری و عملی انسانها است؟ میتوان تصور کرد که به زور جبر و اتفاقات قهری، شرایط جدیدی شکل گرفته و بعد از آن هم، باز به برکت جبر، علمی تولید شده است و همین طور این چرخه، حرکت میکند!
اگر ما از این چشم انداز، یعنی منظر ارزشی و هنجاری به موضوع نگاه کنیم،اگر ما از منظر جامعه شناسی به مسئله نگاه کنیم، با این سؤال اساسی مواجه هستیم که حالا وظیفه ما در برابر این تأثیر و تأثر چیست؟ آیا باید به آن تن داد و پذیرفت که قدرتها چنین کنند و کاری از دست کسی ساخته نیست؟ یعنی تاثیر قدرت بر علم را هنجار تلقی کنیم و در برابر آن مقاومتی از خود نشان ندهیم؟ حتی تبعیت و پیروی هم بکنیم؟ یا نه؟ چون ممکن است کسانی بگویند این وضع را میتوان بر هم زد و راه دیگری پیش پای علم گذاشت."