خلاصه ماشینی:
"چنانکه آیزایا برلین گفته است: «نه فرد و نه جامعه هیچیک به صورت تصادفنی مرحلهبهمرحله(آنگونه که اپیکوریان میاندیشند)تداوم نمییابد و نیز زنجیرهای از علل یا آثار نکانیکی(آنگونه که رواقیون میاندیشند)نیستند،بلکه آنها را باید به مثابه یک هدف قابل فهم، یعنی تلاش بشر برای فهم خود و دنیای خود و محقق ساختن قابلیتهای خود در آن بررسی کرد» آنچه ویکو دربارهی گذشته میگفت با چگونگی مطالعهی آن تضاد داشت؛لذا تأثیرگذاری کمتری داشت.
نظریهی وبر در بردارندهی عناصری از هردو معنای کانتی ایدهآل است،زیرا نه تنها یک وضعیت ذهنی را در پیچیدگی تشبیه ناپذیر جهان بیرونی نشان میدهد،بلکه نشانهی معنایی اتوپیایی از این دوره است،زیرا تیپهای ایدهآل ، فهمی از وضعیت افرا خاص ارائه میکنند که گروهها یا تشکیلات اجتماعی میبایست در دنیای ایدهآلی که در آن،منطق از نگاه باترفیلد-که خود یک ویگی صاحب نام شمرده میشود-فهم واقعی تاریخ با وابسته نمودن گذشته به زمان حال به دست نمیآید،بلکه با ساختن گذشته در زمان حال ما به دست میآید و باید تلاش کرد تا زندگی را از دریچه چشمان قرنهای دیگر نگریست،نه صرفا از دریچه چشمان خودمان و عقلانیت حاکم است،رفتار کنند.
سپس بخش کمتر شناخته شده را«گروهبندی اجتماعی»مینامد و محرکهای احتمالی تاریخ اجتماعی و تمدنی قرون میانه را به طور اتفاقی برمیشمارد،به صورت خلاصه جزئیات بحث دو دراینباره است: به نظر میرسد به استثناء اندکی از رخدادهای مرموز،شمار قابل توجهی از آنها در پشت این واقعیت ظاهرا جزئی قرار دارند که در قرن یازدهم بررسی و برآوردشان از املاک برحسب اقامتگاههای سرپرست کلیسا ترتیب یافته بود و در قرن سیزدهم یا هفدهم برحسب خانوارها یا مزارع انجام گرفت."