چکیده:
به رغم ناسازگاریهایی که ظاهرا و در نگاهی کلی میان موضوع «حماسه» و «عرفان» به
چشم میخورد، متون «حماسی» و «عرفانی» در زمینههای مختلف با هم سازگار و همسانند.
نگارنده بر این باور است چون متون حماسی و عرفانی هر دو زاییده تخیل، قدرت هنری،
خلاقیت و ذوق ادیبان هستند، پیش و بیش از آنکه مربوط به حوزههای اندیشه و تفکر
گوناگون باشند، فن ادبی و زاییدهای زیبا از توان هنری خالقان ذوقمند به شمار
میآیند. این همسانیها ـ لااقل در عرصه ادبیات فارسی ـ به ویژه در آبشخورهای
اسطورهای، نماد سازیها و تصویر آفرینیها از آرمانهای بلند انسانی، پیامها و
بنمایههای متنوع خود را نشان دادهاند. افزون بر آن، در مسیر تحول تفکر فلسفی
ایرانی، «حماسه عرفانی» یکی از پرمایهترین شاخههای اندیشه در این سرزمین بوده است
و آثار سهروردی مـثـل اعلی و نمونه کامل آن به شمار میآید. ورود بنمایهها، حتی
روایتها و تصویرها و اسطورههای متون حماسی در متون ادبی فارسی ـ از جمله
منطقالطیر عطار ـ شواهد دیگری برای اثبات این مدعاست. در این مقاله این تلاقیها و
همسانیها به اجمال بازشناسانده شده است.
Epic and mystry، in spite of their apparent heterogenerous، "epic texts" and "mystical texts" have compatibility and harmony. The author blieves that the epic texts and mystical texts، at least in Persian language، both are the creature of imagination of literary men that by use of literary art and creativity they have been created. More than being thought and relate to reflection، epic and mystical texts relate to literary technique and is creature of art ability of literary men.
خلاصه ماشینی:
بنابراین، برغم فاصله فراوان مضمونی میان جهانبینی مادی و عرفانی، اهل دل با چه شگردهای شگفتی همان قالبهای ادبی غزل، مثنوی و قصیده را ـ که ظرف بیان وصفهای ملالآور، مدح ستمگران و جهانخواران و روایتهای افسانهای یا تاریخی بود ـ در خدمت اندیشههای خود به کار گرفتند و این در حالی است که از نظر استمرارپذیری و ظرفیت پردازش مضمون عرفانی نسبت به مضامین وصف و مدح نیز طبعا تفاوت ساختاری مهمی در شالوده شعرهای عرفانی با اشعار پیشین میتوان دریافت.
همچنین در تألیفات تقی پورنامداریان به ویژه در کتاب رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی (پورنامداریان، 1367: 153 و در سایه آفتاب، 1380: 254)، محمدجعفر یاحقی در کتاب فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی (یاحقی، 1369: 6، 45، 85) و حسین رزمجو در کتاب انسان آرمانی و کامل در ادبیات حماسی و عرفانی فارسی (رزمجو، 1368: 41) به وجهی به برخی از ابعاد این موضوع پرداخته شده است و به عنوان نمونه، یاحقی در بخشی از کتاب مذکور مینویسد: «در فرهنگ ایران، چنان حسن ترکیبی به وجود آمده است که در برخی کتب دوره اسلامی، مثلا روایات مربوط به کیومرث و حضرت آدم(ع)، زرتشت با حضرت ابراهیم(ع) و جمشید با حضرت سلیمان(ع) [از یک سو] و ماجرای کاووس با نمرود، ذوالقرنین با اسکندر آنچنان با هم درآمیخته که جدا کردن یکی از دیگری به آسانی میسر نیست.
بنابراین، با کشف شباهتهای صوری و معنایی بین آثار حماسی و عرفانی در ادبیات فارسی و نیز نشانههایی از این شباهتها در ادبیات سایر ملل، میتوان ادعا نمود «حماسه عرفانی» نوع ادبی ویژهیی است که میتواند در مجموعهی آثار حماسی همچون حماسههای دینی فلسفی و تاریخی برای خود جای باز کند.