چکیده:
هدف از تدوین این مقاله این بود که داستان «خسرو و شیرین» را که در دو منظومه
متفاوت آمده است، به صورت تطبیقی با هم مقایسه کنیم. نخست خلاصهای از دو منظومه؛
یعنی شاهنامه و خسرو و شیرین نظامی فراهم آوردیم تا چهارچوب و طرح کلی داستان در دو
منظومه پیش چشم خواننده باشد. سپس دو صورت اینداستان را با یک منبع تاریخی مقایسه
کردهایم تا معلوم شود کدام یک از سرایندگان به روایات تاریخی پایبندتر بودهاند.
مسلما این مراجعه میبایست به منبعی صورت گیرد که قبل از این دو منظومه به رشته
تحریر در آمده باشد؛ چرا که احتمال اینکه تاریخهای بعدی خود تحت تأثیر یکی از این
دو منظومه باشند، کم نیست. در ضمن ممکن است در طول زمان شاخ و برگهایی به این
داستان افزوده و وارد تاریخ شود. برای این کار تاریخ طبری را انتخاب کردیم که از
همه منابع قدیمیتر است و خلاصهای هم از روایت تاریخ طبری فراهم کردیم تا دو خلاصه
قبلی را با این یکی محک بزنیم. مواردی نیز بود که در شاهنامه یا خسرو و شیرین یا
هر دو ذکر شده بود، ولیدر تاریخ طبری نبود. در چنین مواردی نیز به کتابهای مجمل
التواریخ و تاریخ ثعالبی مراجعه کردیم که حداقل قبل از نظامی تألیف یافتهاند.
This article is aimed at comparing two stories of Khosro and Shirin written in two different verses. First، a summary of two verses namely Shahname and Khosro and Shirin are presented as a total framework and outline of the stories in front of the readers’ eyes.
Then two versions of the story have been compared with a historic source in order to reveal that which of the poets was more obligated to the historical narration. Certainly the refer should be made to a source which had been written before the two verses were written because it is highly probable that the dates following the two verses had been effected by one of them. Meanwhile، the stories might have been changed through the history. For this reason we have chosen the book Tarikhe Tabari which is the oldest source in order to measure the two summaries. There were some points in Tarikhe Tabari، not written in Shahname or Khosro and Shirin. In such a case، we referred to the books Majmaoltavarikh and Tarikhe Saalabi written before Nezami period.
خلاصه ماشینی:
به نظر میرسد چند عامل باعث اینتفاوت گشته است: الفـ چنانکه نظامی خاطر نشان میکند فردوسی هنگام سرایش این داستان شصت و پنج زمستان را به تماشا نشسته بوده و رغبتی به ذکر عشق و عاشقی نداشته: حکیمی کاین حکایت شرح کـرده اسـت حدیث عشق از ایشان طـرح کـرده است چـو در شصـت او فتــادش زنـدگـــانــی خـدنـگ افتــادش از شســـت جـوانــی در آن جــزوی کـه مـانـــد از عشقبــازی سخــن رانــدم چــو تیـــغ مــرد غــازی (کلیات، ابیات3،4،7،ص143) ب ـ اصولا فردوسی شاعری حماسهساز است و در پهنه رزم میداندار، ولی نظامی پیالهگردان ساحت بزم است جـ نظامی خود تصریح میکند که من قصد دارم آن قسمتهایی را که فردوسی در داستان خسرو و شیرین خصوصا در ماجرای عشق بازی آنان «طرح کرده» یعنی به دور افکنده، بگویم.
ولی نظامی میگوید خسرو پس از قهر کردن از شیرین به روم عزیمت میکند و آن هممستقیما به قسطنطنیه و دربار قیصر میرود و همانجا با مریم به حجله میرود و در پایان نظامی چنانکه قبلا نیز گفتهدوباره یادآور میشود که قصد ندارد گفتههای فردوسی را تکرار کند: نگویم چون دگر گویندهای گفت که من بیـــدارم ار پـــویندهای خفت (کلیات، بیت9، ص226) البته اینجا نیز گزارش تاریخ طبری تاحدی مطابق شاهنامه است.