خلاصه ماشینی:
"در میان سایر عوامل تداویه اشاره میکنم بمعرقها و چشم خرچنک،و نمک نشادر،و کافور و مرصافی و عرق شراب برای مالیدن ببدن،و شوره؛ و انتیمون و ترکیبات تریاکی،و جوهر کهربا و سنا و بابونه!و جیوه نرم و گل سرخه سنک و خاک مختوم و گل ارمنی و زعفران مریخ قاض و بلسم سقزدار گوگرد که بان جوهر مر علاوه شده باشد شیمیست قابل توجهی بود!صاحب نطریه احتراقی است که یک وقتی مورد توجه بوده.
فیزیولوژیست ماهر-چه اساس طب فیزیولوژیکرا بنا نهاد نخست او ثابت کرد که«عمل تنفس،بجای سرد کردن خون،بالعکس آنرا گرم مینماید».
بقیه دارد نزاری قهستانی شعرای باستان کجا شدی که فراتر نمیشوی ز مقابل چه غایبی که چنین حاضری بشکل و شمایل مقیم خانه چشمی کدام غایب و حاضر ندیم سنیه تنگی کدام خارج و داخل تن از تو دور ولی جان بخدمت تو ملازم مصاحب تو دلم در منازلست و مراحل مگر ببحر فراقت بادبان تضرع رسد بعاقبت این کشتی امید بساحل چه حاجت است که من راز خویش با تو بگویم که اشک دیده بگوید که روشن است دلایل بهانه در ره مجنون محبت است و مودت غرض تفرج لیلی است از طواف قبائل نزاریا تو و دیوانگی و رندی و مستی که خوی عشق بدیوانگیست راغب و مایل"