چکیده:
به رغم گذشت نزدیک به ۴۵ سال از تأسیس رشتة مددکاری اجتماعی در ایران و ورود هزاران
مددکار فارغالتحصیل از دانشگاههای کشور به بازار کار، هنوز مسئولان سیاستگذاری
رفاه اجتماعی و برنامهریزان خدمات اجتماعی، شناخت دقیق و درستی از این حرفه
ندارند. به همین دلیل، نوعی گسست بین فعالیتهای مددکاری و سیاستها و برنامههای
اجتماعی وجود دارد. در این مقاله، پس از معرفی حرفة مددکاری اجتماعی و نقش آن در
خدمات اجتماعی، فرایند حل مشکلات به دست مددکاران توضیح داده شده و پس از آن اصول
جامع مددکاری و نقش ابزارها در ارائة خدمات مددکاری مطرح شده است. نویسنده در پایان
با ارائة پیشنهاداتی دربارة روشهای تعامل بین مددکاری اجتماعی و سیاستهای اجتماعی
بحث را به پایان رسانده است.
خلاصه ماشینی:
"در گذشتههای دور، این کارابزارها در متن سنتهای جامعه تعریف شده بود، اما با صنعتی شدن جوامع و سرعت بیش از حد تغییرات و در پاسخ به عوارض جنگهای اول و دوم جهانی، خدمات مددکاری اجتماعی به عنوان یک «حرفه» نقش «درمانگری اجتماعی» (Social treatment) را به عهده گرفتند و به مرور و با بهرهگیری از دستاوردهای نظری سایر علوم، از جمله جامعهشناسی، روانشناسی و روانشناسی اجتماعی، به جایگاه مناسبتری همچون پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و دخالت در فرایند بروز مشکلات اجتماعی برای افراد، گروهها و جوامع دست یافتند.
2ـ3) مددکار اجتماعی مددکار اجتماعی یک فرد حرفهای است که با رعایت ارزشهای انسانی و اصول حرفهای خاص و استفاده از علوم وتجربهای که در این رابطه از طریق گذراندن دورههای دانشگاهی کسب کرده است، از جمله روششناسی علمی، و در قالب یک مؤسسة رفاهی اعم از دولتی یا غیردولتی، خدمات حرفهای خود را در اختیار مددجویان قرار میدهد تا بتوانند از منابع مختلف برای کاهش مشکلات خودشان و رسیدن به تعادل دوباره استفاده کنند.
این مراحل که الگوی اصلی آن از روششناسی علوم اجتماعی گرفته شده است هنوز هم در مؤسسات مددکاری اجتماعی کاربرد دارد، اما از دهة 90 به بعد که روشهای مداخله برای پیشگیری جایگزین مددکاری درمانی شد، همراه با رشد مکاتب مختلف مددکاری، هدفهای مددکاری فردی، برنامهها و مداخله، استراتژی بهبود کیفیت تجربیات موجب شد تا فرایند حل مشکل نیز به صورت دقیقتر و با هدفهای پیشگیری دوباره تعریف شود."