خلاصه ماشینی:
"توصیف اسب را در داستان سیاوش چنین میخوانیم: زترکان مرد نیست همتا کسی چو اسبیم نبینی ز اسپان بسی گر ایدونگ بردارم از پشت زین ترا ناگهان برزنم بر زمین چنان دان که از تو دلاورترم به اسب و به مردی زتو برترم وگر تو مرا برنهی بر زمین نکردم به جائی که جویند کین همان اسپ تو شاه اسب من است کلاه تو آذرگشسب من است (5) و به اسب سواری خود نیز میبالد: زگیتی برادر تویی شاه را همی زیر بغل آوری ماه را (6) حکیم ابوالقاسم فردوسی، رفتار شبرنگ بهزاد در شناخت سیاوش، اسب را به موجودی متفکر و اندیشمند چون انسان مبدل میکند.
چنین مینگارد: «بدان وفقک الله تعالی که اسپ شناختن علمی شریف است، چون کسی اسپ را نشناسد او را از جمله نادانان شمرند، شناخت اسب باید و شناخت دندان او و خجستگی و علت و عیب او در دندانها و نشانهها که او را بود تا به همه چیزها دانا و امام باشد و درین کتاب همه یافته شود و اسپ از اسپ تفاوت کند سخت، بسیار اسپ خرند به صد دینار و دویست دینار که به چهار دینار نیرزد و اسپ میخرند به صد دینار که به ده هزار دینار برزد."