خلاصه ماشینی:
"واهیک هارطونیان،همیشه همین خاصیت و اقلیت را با خود میبرد-شبیه قومش؛که اندوهی تاریخی را در جغرافیاش حک کرده است.
او،نزدیکترین آقا الخاص بود؛اما آن سالهایی که کنار او بود و سالهای بعد که کنار خودش،پیوسته،گسسته است از بازی؛و این در ذات،برندهگیست؛و آنکه اینست،حتمن برنده هم هست؛هر گاه که بخاهد.
»که تبادر مراقبه و مراقبت میکند؛یعنی:اینجا،هیچ عنصری بیدلیل نیست؛مثل تکرار چهرهها که تعبیر چند بودهگی میکند و تصویر پشت نقاب؛یا دستهایی که لزومی پنج انگشت ندارند؛پوستهایی در اشتراک انسان و حیوان؛و چشمهایی مسخ-اما دلیلهای بعضی از عناصر،شخصیی او میمانند؛آنجا که جنون و جن شخصیتهای اوست؛که طبیعیست.
واهیک هارطونیان،همیشه وجهی از نگاه سینمایی وموسیقیاییش را به سود طرح هزینه میکند،که این رفتار،معمولن آثار او را دوره میکند؛مثل«شرم»-که حتمن روایتی کلی دارند؛که در هر دوره،این روایت در فرمهایی بستهتر،همراه عناصری محدودتر،بازتر میشود.
اما شکل روایت،اصلن انتزاعیست؛سیر خطی ندارد-تکهای از روایت توست،که درگیرت میخاهد:فاعل/مفعول شناسا؟ تحلیل یا تجلیل واهیک هارطونیان،حتمن در تاریخ هنر اتفاق میافتد؛نه به دلیل آنکه دربارهاش سکوت شده است؛که چون ساکت میکند."