چکیده:
اوضاع و احوال ایران در قرون نخستین هجری متأثر از ورود اعراب مسلمان به ایران و
حاصل برخورد دو نظام اجتماعی و دو فرهنگ و آیین متفاوت بود. فرهنگ و تمدن ایرانی
ـ اسلامی که محققان ظهور و پیدایش آن را از آغاز قرن سوم هجری به بعد درنظر
میگیرند، برآیند حداقل دو قرن مواجهه و ارزیابی دو نظام فرهنگی ایرانی و اسلامی با
یکدیگر است که در نهایت به وحدت و همسانی آن دو در نظامی جدید منتج شد و اگر
چه اصول اساسی آن از اسلام نشأت میگرفت، اما به واسطه دیدگاه جهانشمول اسلام،
عناصر سازنده آن اغلب از خاستگاهی ایرانی برخوردار بود که این خاستگاه، از سوی
دیانت جدید تایید شده بود. مهمترین مسئله این دو قرن ـ که از آن به دوره انتقالی (گذر)
یاد میشود ـ روند گرایش ایرانیان به اسلام است. از اینرو مقاله حاضر به منظور
دستیابی شناختی بهتر و فراگیر از چگونگی پیدایش و نشو و نمای فرهنگ و تمدن
اسلامی در ایران به بررسی اولین واکنشهای جامعه ایرانی در مواجهه با اسلام و اعراب
میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"بخشی دیگر از گروههای نسبتا متنفذ جامعه ایرانی را دبیران و مستوفیان تشکیل میدادند که با اصلاحات انوشیروان و متمرکزشدن هسته اصلی امور در دربار و رشد دیوانسالاری اهمیتی بیش از پیش یافته بودند و با سقوط ساسانیان و فرومالیده شدن بزرگان و نیاز اعراب به ایشان برای رتق و فتق امور، تخصص و مهارت خود را در امور اداری در اختیار مسلمانان گذاردند و در نظام اداری جایگاه برجستهتری یافتند و اگرچه هیچگاه وجودشان به اندازه دهقانان ضروری نبود، اما به کارگیری اصول و شیوههای مالیاتی محلی توسط اعراب و بنیان نهادن حکومت خود در بسیاری موارد به شکل دولت ساسانی،15 موجب شد ضرورت نیاز به دبیران و دیوانیان بومی همچنان نیرومند باقی بماند، تا آنجا که گزارش «نظامیعروضی» در قرن ششم هجری از وضع دبیرخانه عهد خود، بهطور کلی قابل تطبیق با تکالیف و وظایف دبیران زمان ساسانیان است (کریستین سن،154).
با توجه به گرایش تدریجی مردم ایران به اسلام در قرن اول هجری و رونق آیین زرتشتی برای مدتهای زیاد پس از سقوط ساسانیان، در برخی نواحی از جمله در فارس که حتی در قرن چهارم «مجوسان در آنجا بینشانه راه میرفتند و آداب گبران به کار برده میشد»18 (مقدسی، 2 / 640)، روحانیون نهچندان برجسته زرتشتی به حیات اجتماعی، مذهبی خود ادامه دادند و هرچند که روزبهروز از میزان نفوذ و جایگاه سیاسی ایشان کاسته میشد؛ اما از آنجا که دین زرتشتی نگاهبان روایات و شعائر ملی بود، نفوذ معنویشان کم نبود، خاصه موبد موبدان که رییس و حافظ دین شمرده میشد و در حقیقت چون شاه از میان رفته بود و اشراف به قوت اصلی خود باقی نبودند، وی رییس حقیقی ایرانیان زرتشتی بود (صدیقی، 88)."