چکیده:
زاویه دید علی شریعتی در خصوص غرب، متأثر از جریان نوگرایی دینی است. در
چارچوب این جریان فکری، غرباندیشی یکی از سه ضلع مثلث نقد غرب، نقد سنت و
بازتفسیر دین در شرایط جدید است. با همین زاویه دید، دکتر شریعتی در بخش
غربنگری اندیشه خویش، نگرشی سه وجهی به غرب داشته است. یکی از این وجوه،
استقبال از عقلانیت مدرن است. وجه دیگر، نقادی علوم انسانی، ایدئولوژیهای مدرن و
عملکرد غرب با تکیه بر وجه اول است و آخرین وجه نگرش وی، بازتفسیر دین در قبال
مقتضیات مدرنی است که حاصل از پیدایی تمدن غرب است.
خلاصه ماشینی:
"شریعتی با این تفکر روششناسانه، به ضرورت خلاقیت در طرح نظریات و نکتههای جدید متناسب با جامعه خویش باور داشت و بههمین لحاظ نیز در نیایش خود از خدای متعال میخواست که وی را از فقر ترجمه و زبونی تقلید نجات بخشد تا قالبهای ارثی را بشکند، در برابر «قالبریزی» غرب مقاومت کند و چنان نباشد که مثل این و آن، دیگران از حلقوم او حرف بزنند و او صرفا دهان خود را تکان دهد (شریعتی، مجموعه آثار 8، 100).
در ادامه همین بحث ذکر این نکته ضروری است که شریعتی بهرغم معرفی ناسیونالیسم بهمثابه ایدئولوژی مضر به حال جوامع اسلامی، مفهوم «انترناسیونالیسم انسانی» و «فرهنگ جهانی» غرب را نیز طرد نمود: «من از سالها پیش، با اینکه به گفته ماکسیم گورکی از «بیماری ملتپرستی» همیشه مصون بودهام، متوجه شدهام که آنچه را «انترناسیونالیسم انسانی» و «فرهنگ جهانی» مینامند، جز بازکردن مرزها و دروازههای ملتهای شرقی برای ورود سیل کالاهای سرمایهداری غرب و تبدیل ما به «متجدد» یعنی آدمهای شسته رفته (از درون و برون) برای مصرف نبوده است (شریعتی، مجموعه آثار 19، 265).
برای نمونه، همانگونه که پیش از این اشاره کردیم، از نگاه شریعتی مکتب اگزیستانسیالیسم بهرغم اینکه برخلاف مارکسیسم، ماتریالیسم و ناتورالیسم، انسان را آزاد و مسئول و سازنده ماهیت خویش معرفی مینماید و در مقایسه با همه مکاتب غربی، نیاز انسان بیچاره امروز را در این زمینه به شکل مطلوبتری پاسخ میدهد، ولی از آنجا که در برابر انسان و برای نجات او از این گردونه ابلهانه صنعتی، هیچ راه و مسئولیت و الگوی مطلقی، که همه انسانها به آن ایمان داشته باشند و در برابر آن بهطور جدی احساس وظیفه کنند، عرضه نمیکند، مکتب ضعیفی است (شریعتی، مجموعه آثار 24، 331ـ332)."