چکیده:
این مقاله ضمن مروری بر فرایند افزایش حضور و نقش دولت در اقتصاد کشورهای
توسعهیافته و درحالتوسعه و بیان پیآمدهای منفی آن، بهویژه کسریهای بودجه مستمر
که زمینه تحول نظریه اقتصادی و پیدایی شاخههای متنوع علم اقتصاد مانند «اقتصاد
فرهنگ و هنر» را فراهم کرده است، کارکردهای کلی این شاخه در عقلانیت بخشیدن
حضور دولت در بخش فرهنگ و هنر را معرفی مینماید و در ادامه با مروری بر پیشینه
مطالعه جنبههای اقتصادی فعالیتهای فرهنگی و هنری در کشورهای توسعهیافته و
وضعیت اینگونه مطالعات در ایران، مجموعه موضوعات اقتصادی قابل مطالعه در بخش
فرهنگ و هنر کشور را به سه دسته طبقهبندی میکند و ضرورت انجام این مطالعات را
یادآور میشود.
خلاصه ماشینی:
"این ادبیات با اتکا بر نظریه اقتصادی نئوکلاسیک ضمن آنکه توانسته مفاهیم اقتصادی عمومی خرد را درحوزه فرهنگ و هنر مانند عرضه و تقاضا و ساختار بازار کالاها و خدمات فرهنگی ذیربط و بازار کار هنرمندان وارد کند و نیز مفاهیم اقتصادی ویژه این بخش مانند «حق موءلف» را مطرح و تحلیل نماید، خود بهمنزله چالش در برابر اعتقاد رایج مبنی بر ضرورت حمایت دولت از آثار فرهنگی و هنری بهمثابه آثار اجتماعا ارزشمند و نشانههای میراث فرهنگی و غرور ملی ـ که بهویژه تولیدکنندگان این کالاها و خدمات القا میکنند ـ ظاهر شده و به این ترتیب، کارآیی و اثربخشی بسیاری از حمایتهای مالی و غیرمالی را زیر سوءال برده است.
اکنون این پرسش پیش میآید که چرا در ایران، برخلاف برخی کشورهای توسعهیافته که تحلیل ابعاد اقتصادی فعالیتهای فرهنگی و هنری بیش از سی سال قدمت دارد به اینگونه مطالعات توجه نشده است؟ به نظر میرسد در کشورهای در حال توسعهای چون ایران که از امکانات و منابع سرمایهای نسبتا فراوان برای اجرای برنامههای بلندپروازانه رشد اقتصادی برخوردار بوده، آنچه سیاستمداران، دولتمردان و برنامهریزان از ابتدای این برنامهها به آن توجه داشتهاند، گسترش تمام بخشهای اقتصادی بهویژه بخشهای جدید مانند آموزش و فرهنگ و هنر (بهمثابه نهادهای نوسازی اجتماعی و اقتصادی کشور) بوده است نه مسئله جدی مدیریت تخصیص منابع محدود در بین بخشها.
گروه نخست با حرکت از فرض شکست سازوکار بازار در تأمین شرایط بهینه تولید یا مصرف برخی کالاها و خدمات فرهنگی و هنری، توجیهات نظری دخالت دولت را فراهم میکند، در حالی که گروه سوم با مطالعه و تحلیل فرایند تنظیم سیاستهای اقتصادی در بخش فرهنگ و هنر، حضور و نفوذ گروههای ذینفع در این فرایند را تبیین مینماید و پیآمدهای منفی آن مانند عدم کارآیی در تولید یا مصرف محصولات فرهنگی و هنری یا ایجاد درآمدهای بادآورده برای این گروهها را نشان میدهد."