چکیده:
یکی از مسائل مهم در حوزهء دینپژوهی،بحث مرجعیت دینی است.به موجب آن،کسانی که اطلاعات علمی در مسائل دینی ندارند،موظف به رجوع به عالمان و متخصصان علوم دینی و اخذ معالم دینی از آنان خواهند شد.مرجعیت دینی پایههای مهمی در قرآن،بهویژه آیههای«نفر»و«سؤال» دارد.به موجب قرائن و شواهد تاریخی،رسول خدا(ص)پایهگذار مرجعیت دینی در عصر خود شدند.اما نظام مرجعیت دینی به عنوان نظامی که پاسخگوی نیازهای علمی شیعیان باشد،در دوران امامان(ع)به خصوص صادقین(ع)شکل گرفت و توسعه یافت؛به طوری که پس از دورهء غیبت تا به امروز،همین نظام حل مسائل و مشکلات دینی را بر عهده دارد.
خلاصه ماشینی:
"هرچند این تفسیر در جای خود نسبت به مؤمنان-به عنوان مخاطبان«فاسألوا اهل الذکر»-صحیح است،اما نسبت به مشرکان که مخاطب اولیهء نزول آیه بودند،صحیح به نظر نمیرسد؛زیرا در شرایطی که آنان نبوت خاتم النبیین(ص)را قبول نداشتند،معنا ندارد به آنان گفته شودکه اگر نمیدانید،بروید از پیروان او بپرسید(طباطبایی،3041،ج 21،ص 952)؛بلکه آیهء شریفه،امری ارشادی به یکی از اصول عقلایی دارد و آن،عبارت از وجوب رجوع جاهل در هرعلم و دانشی،به عالم و متخصص آن است.
اما به نظر میآید که هدف آیه،بیان صلاحیت علمی اولو الامر در خصوص مرجعیت منازعات شرعی نیست بلکه برعکس،هدف آیه اعلام کامل بودن محتوای کتاب و سنت در حل هرگونه مشکل و نزاع دینی است که احیانا در بین مؤمنان ظهور و بروز پیدا میکند،بدون آنکه نیاز به وضع حکم جدید شرعی یا نسخ احکام موجود باشد.
روایاتی که کتاب و سنت را جامع حقایق دین اعلام میکند و تخطی از این حقیقت را مایهء ضلالت و انحراف میداند؛مانند حیث سماعه از امام کاظم(ع) که آمده است: «به امام صادق(ع)گفتم:آیا(ریشه)هرحکمی در کتاب و سنت وجود دارد یا شما با رأی خود حکمی بیان میکنید؟امام کاظم(ع)فرمودند:آری،ریشهء هرحکمی در کتاب و سنت وجود دارد»(کلینی،7041،ج 1،ص 26).
اما احتمال ظاهر مراد از حوادث واقعه،کلیهء مسائلی است که برای مردم اتفاق میافتد که حکم آن را نمیدانند و ناگزیر باید به کسانی مراجعه کنند که بتوانند حکمم آن مسائل را از روایاتی که برای آنها وارد شده است،استنباط کنند و مراد از روایان حدیث نیز فقهایی هستند که معانی و مقاصد حدیث را درمییابند و از عام و خاص،محکم و متشابه،صحیح و سقیم و اصیل و ساختگی آن آگاهی دارند؛نه کسانی که صرفا کتابهای مشهور حدیث را خوانده و الفاظ آن را حفظ کردهاند،اما نه معنای احادیث را درک کردهاند و نه از ملکهء اجتهاد و استنباط برخوردارند؛اگرچه خود را حاملان حدیث بدانند(غفاری،5041،ج 2،ص 484)."