چکیده:
رساله مشهور به تفسیر نعمانی،رسالهای در علوم قرآنی است که در آن افزون بر مباحث قرآنشناختی،برخی موضوعات کلامی بررسی و به نقد برخی از نظریات مورد انتقاد مؤلف پرداخته شده است.به سبب نبود سلسله اسناد در بخشهای مختلف این رساله و عدم ارجاع به منابع پیشین،در نگاه نخست چنین به نظر میرسد که این رساله متنی مستقل و بدون ارتباط با منابع دیگر باشد.پرسش مطرح در اینباره،این است که آیا این رساله متنی مستقل است و ارتباطی با منابع پیش از خود ندارد یا اینکه این ارتباط وجود دارد؟پرسش دیگر اینکه این رساله مربوط به چه دورهء زمانی است؟آیا میتوان این رساله را تاریخگذاری کرد؟در این مقاله تلاش شده است با کاوش در کتابها و منابع موجود،به این پرسشها پاسخ داده شود.پس از جستجو روشن میشود که از جمله سرچشمههای تفسیر نعمانی، تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی،رسالهء شافعی و آرا و آثار هشام بن حکم، مفضل بن عمر جعفی و بکر بن صالح رازی است.گامهای بعدی پس از این کاوش،میتواند مسندسازی متن رساله و تاریخگذاری آن با توجه به این منابع باشد.
خلاصه ماشینی:
"نکتهء قابل اشاره اینکه مؤلف تفسیر نعمانی در مبحث نقد بر قیاس و اجتهاد افزون بر الرساله شافعی،به کتاب یا کتابهای دیگری نیز نظر داشته است؛زیرا شماری از استدلالهای اهل قیاس توسط وی،در الرساله شافعی یافت نمیشود؛از جملهء این موراد،استشهاد به آیات چهارده و پانزده سورهء الرحمن،و نیز پاسخ پیامبر اکرم(ص)به پرسش زن خثعمیه دربارهء قضای حج پدرش،و همچنین،تأیید روش معاذ بن جبل از سوی ایشان در استفاده از رأی در موارد نبود آیه یا روایت دربارهء موضوعی خاص است(نعمانی،3041،صص 29 و 59).
روایات مربوط به معراج پیامبر اکرم(ص) مؤلف تفسیر نعمانی در دو بخش از این رساله به مناسبت مبحث مورد بررسی،روایاتی را دربارهء معراج پیامبر(ص)و مشاهدی که ایشان در معراج دیدند،نقل مینماید که شماری از این روایات در منابع دیگر نیز قابل بازیابی است؛مورد اول،در بحث رد بر منکران خلق بهشت و دوزخ است که میپندارند جهنم و بهشت اکنون وجود ندارد بلکه با پایان یافتن این جهان خلق میشود.
شایان ذکر است که در منابع دیگر،بخشی که امیر المؤمنین(ع)به پرسش و پاسخ با پیامبر(ص)پرداخت،به شکل سومشخص آمد، اما در تفسیر نعمانی-چنانکه پیش از این نیز اشاره شد،که مؤلف بنابر عهد مألوف خود بنا دارد این متن را به امیر المؤمنین(ع)نسبت دهد-این بخش از روایت را به شکل اول شخص آورد.
این روایت در کتابهای دیگر از جمله نوادر المعجزات منسوب به محمد بن جریر طبری شیعی(طبری،0141،ص 67)،عیون اخبار الرضا(صدوق،4041،ج 1، ص 03)و تفسیر قمی(قمی،4041،ج 1،صص 12-22)از منابع امامیه،و تاریخ بغداد (خطیب بغدادی،7141،ج 5،صص 33-43)،المناقب(خوارزمی،1141،ص 592)،و ینابیع المودة(قندوزی حنفی،6141،صص 904-014)از منابع اهل سنت؛و مسند زید بن علی(ابن علی،بیتا،ص 354)و مناقب امیر المؤمنین(کوفی،1241،ص 232)از منابع زیدیه نقل شده است."