چکیده:
در بحث روشهای تفسیری،مسئلهء«تفسیر به رأی»پیوسته یکی از لغزشگاههای خطیر در امر تفسیر قرآن بوده است.خاستگاه این موضوع که بعضا با عناوین مشابه دیگری همچون«قول به رأی»یا«تکلم به رأی»،از آن یاد میشود،مجموعهء روایاتی است که در جوامع روایی و متون تفسیری فریقین نقل شده و همواره اندیشهء مفسران را به خود مشغول ساخته است.لحن بسیار تهدیدآمیز این روایات که از یک سو،عامل تفسیر به رأی را تا سرحد کفر و مستوجب آتش دوزخ شدن پیش میبرد و از سوی دیگر،نتیجهء این نوع تفسیر را ولو صحیح،بدون ارزش و اعتبار علمی میداند،هرپژوهشگر مسلمانی را وامیدارد دربارهء سند و حدود دلالت روایات وارد در این زمینه تأمل کند؛به ویژه آنکه قرآن کریم با تعابیر مختلف نظیر «أفلا یتدبرون القرآن...» (نساء:82 و محمد:22)و «کتاب أنزلناه إلیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر أولو الالباب» (ص:29)و نظایر آن لزوم تدبر و تعمق در قرآن را به همگان گوشزد میکند.این بدان معناست که ما همان طور که مأمور به تدبر در قرآن هستیم،باید خود را از آفت هولناک«تفسیر به رأی»در امان نگاه داریم.مطمئنا اگر معنای تفسیر به رأی واکاوی شود،خود به خود مفهوم صحیح تفسیر و تدبر در قرآن روشن خواهد شد.این جستار بر آن است که به دو سؤال اساسی زیر پاسخ گوید: الف.روایات ناهی از تفسیر به رأی و نظائر آن تا چه حد دارای اعتبار است؟ ب.حدود دلالت این روایات و وجه تمایز تفسیر به رأی از تدبر مورد تأکید قرآن چیست؟
خلاصه ماشینی:
"این روایات،گر چه غالبا به عبد الاعلی بن عامر ثعلبی که تضعیف شده(رازی،2731 ق،ج 6،صص 52-72)ختم میشود (روایات اول تا چهارم)و برخی موقوف به ابن عباس است(روایت پنجم)و برخی در طریق خود سهیل ابن ابی حزم(روایت ششم)را دارد که رجال اهل سنت،نقل او را استنادناپذیر(رازی،2731 ق،ج 4،صص 742-842)و روایتش را غریب دانسته و شخص او را مورد طعن و جرح قرار دادهاند(بغوی 7041 ق،ج 1،ص 43)،لیکن تشابه متنی زیادی با روایات امامیه دارد و دست کم میتوان از آنها به عنوان قرائن و شواهد مضمونی استفاده کرد.
با بررسی مضمون روایات و توجه به روابط همنشینی5:مفاهیم بهکاررفته در آنها به خوبی روشن میشود که تعبیر«رأی»یا«تفسیر به رأی»معمولا با موضوعات و مفاهیمی همجوار شده که بار منفی و سلبی دارند؛نظیر دروغ بستن به خدا،قول به تشبیه،حکم به رأی دادن میان دو نفر،عطف کردن حق بر هوی(به مضامین روایات رجوع شود)و این خود گویای آن است که مراد از رأی،بهکارگیری عقل و اجتهاد صحیح نیست6اعمال نظر و رأیی که پشتوانهء آن یک معرفت روشمند و اجتهاد خردمدار نباشد ولو منتج به نتیجهء صحیحی گردد،پذیرفته نیست.
در برخی روایات این دو مقوله در کنار هم به کار رفته است؛مثلا«من فسر القرآن برأیه فقد افتری علی الله الکذب و من افتی بغیر علم لعنته السماء و الارض»،ملاحظه میشود تفسیر به رأی در کنار افتای بدون علم قرار گرفته است و بدون شک مراد از افتای بدون علم، همان افتای به رأی است و گرنه رأی مجتهد جامع شرایط افتاء،هرگز مصداق افتای بدون علم نیست."