چکیده:
اخوان الصفا در رسایل خود بعد از پیشینه تاریخی بحث نظام فیض، درباره چگونگی
پیدایش کثیر از واحد، دو نظریه بیان کردهاند. بر مبنای نظریه اول، مراتب طولی فیض
عبارتند از: خدا î عقل فعال î عقل منفعل (نفس کلی) î هیولای اولی î جسم مطلق
(هیولای ثانیه). بر مبنای نظریه دوم، بین مراتب طولی فیض و سلسله اعداد (از 1 تا 9)
تناظر وجود دارد و این سلسله طولی عبارتند از: خدا îعقل î نفس î هیولی î
طبیعت îجسم فلک î ارکان چهارگانه و طبایع چهارگانه î مولدات سهگانه. نظریه
اول، مبین وامداری اخوان الصفا از افلوطین، و نظریه دوم و ترتیب منطقی بیان تاریخچه
نظام فیض، مبین وامداری اخوان الصفا از فیثاغوریان است. اخوان الصفا با ایجاد تغییراتی
در نظریه افلوطین و فیثاغوریان آن را پذیرفتند. بین نظریه اول و دوم آنان، از جهاتی
مشابهت و از جهاتی تمایز وجود دارد. اخوان الصفا از باب تسامح و تقارب با فیلسوفان
نظریه اول را مطرح کردند. نظریه دوم احتمالا به جهت برخورداری از زبان رمزآلود و
تناظر بین سلسله مراتب فیض و سلسله اعداد و شواهد دیگر از رسائل اخوان الصفا و
مجمل الحکمة، نظریه نهایی اخوان الصفا است.
خلاصه ماشینی:
"3ـ2) نظریه دوم اخوان الصفا درباره نظام فیض در موضع دیگر رساله پیش گفته، چگونگی پیدایش کثیر از واحد بر مبنای نظریه اعداد بدین شکل تبیین شده است، همان گونه که واحد قبل از اعداد و منشأ پیدایش اعداد است، خداوند نیز اول موجودات و منشأ پیدایش موجودات است و به همان شکل که اعداد، از ترکیب واحدها به وجود میآیند و عدد دو، اولین عضو سلسله اعداد است، با همین قیاس، عقل، اول موجودی است که خدا او را آفرید، و به دو نوع غریزی و اکتسابی تقسیم میشود و این دلیل بر رتبه او در میان موجودات است.
با مداقه در سخنان پیش گفته در مییابیم، گرچه تأثیر اخوان الصفا در بیان نظریه فیض از افلوطین امری قطعی و مسلم است، آنان هرگز تنها به تقلید صرف از آراء افلوطین نپرداختند، بلکه درصدد بازسازی و تکمیل نظریه افلوطین برآمدهاند و در بازسازی این نظریه، از یک سو از فرهنگ قرآنی تأثیر پذیرفتند، مثلا به جای احد افلوطین از واژه «الله» بهره گرفتند (اخوان الصفا، 3/196) و از سوی دیگر تحت تأثیر فیلسوفان مشایی بودند و براساس همین تأثیر است که آنان در مرحله چهارم و پنجم مراتب طولی فیض، از هیولای اولی و ثانیه سخن گفتهاند.
9ـ بیان این نکته ضروری است که حکیمان فیثاغوری براساس گزارشی از آراء آنان (ارسطو، 19ـ23؛ کاپلستن، 1/45ـ55؛ خراسانی، 173ـ208)، برخلاف افلوطین، یک نظریه منسجم فلسفی درباره نظام فیض ارائه ندادند، اما نظریه ایشان درباره طبیعت عدد با نگرش متافیزیکی، مهمترین نقش را در نظریه دوم اخوان الصفا ایفا میکند، به گونهای که شاید بتوان ادعا کرد، گوهر اصلی نظریه دوم اخوان الصفا درباره نظام فیض، بر نظریه فیثاغوریان درباره طبیعت اعداد مبتنی است و بقیه افکار اخوان الصفا در نظریه دوم، نقش اعراض و لواحق را ایفا میکنند."