چکیده:
هستیشناسی، شاخهای از فلسفه محسوب میشود، اما دیدگاه عارف به هستی و
پدیدارهای آن، با نگاه فیلسوف متفاوت است. در این جستار، ضمن بیان تلقی عرفانی از
وجود، دیدگاههای دو عارف برجسته مسلمان، ابن عربی و عبدالکریم جیلی در زمینه
شناخت وجود مورد بحث قرار میگیرد. عبدالکریم جیلی (د 826ق) که از پیروان شهیر
مکتب ابن عربی است، در مباحث هستی شناسانه خود، تفسیری انسان مدارانه از
دیدگاههای ابن عربی ارائه داده است. عنوان کتاب الانسان الکامل فی معرفه الاواخر و
الاوائل گویای این مطلب است که از دیدگاه مؤلف، انسان کامل آغاز و فرجام وجود است.
جیلی موقعیت وجودی انسان کامل را در مرتبه الوهیت و بلکه بالاتر از آن، در مرتبه
هویت ذات (مقام غیب عما) جستجو میکند.
خلاصه ماشینی:
"البته بدانگونه که خود جیلی ذکر میکند، در میان اسمای جمالی از صفات افعال اسم «الموجود» نیست، بلکه اسم «الموجد» است (الکمالات الالهیة، 51) به هر حال چون شناخت، فرع وجود است، ابتدا باید وجود عبد تحقق یابد، تحققی که پیش از آن، نه در عالم عین و نه حتی در علم حق صورت نیافته بود.
البته در اینکه آیا انسان میتواند مظهر الوهیت بشود، میان صوفیه اختلافنظر هست که در جای خود باید ذکر شود، به هر حال جیلی از قائلان به این مسأله است و حتی در جایی از چشیدن الوهیت حق در حق سخن گفته است و کمال را در این میداند که عارف از حیث حقیقت ذاتش با حق باشد و از حیث اسماء و صفات، شؤون و اعتبارات و نسبتهای خلقی، با خلق.
بدین ترتیب سیر انسان در بازگشت، رجوع به خودی است که عین حق است، این حق، حق مخلوق به است و با ظهور آن در انسان، افق الوهیت در او طالع و اسم «الله» در ذات او تحقق مییابد.
بنابراین جیلی نیز تأکید خاصی بر دوری بودن وجود دارد و این سیر را از قبیل رجوع فرع به اصل میداند در نتیجه همه عالم وجود در سیری دائم در گردشند، و چون تمام وجود مسافر است، انسان در سیر خود تنها نیست: سافر یکملکالجمال السافر نحوالاحبة فالوجود مسافر ما فیالبریة واقف فی منزل کل علی شرط الترقی سائر ..."