چکیده:
افرادی برای اصالت وجود اهمیت چندانی قائل نیستند، اما محققانی هم به حمایت
از آن پرداخته وبه نقش فوق العاده آن تأکید کردهاند. ملاصدرا که مبتکر این نظریه است
سرسختانه از آن دفاع کرده و با ادله متعدد به اثبات آن پرداخته و آن را از مهمترین مقاصد
فلسفی میشمارد. تشخص، مقولات، صور نوعیه، ترکیب ماده و صورت، تشخیص امور
حقیقی از امور اعتباری، معقول ثانی و مسأله شناخت، کلیات، و کلی طبیعی از
مسائلیست که به نحو متحول کنندهای تحت تأثیر اصالت وجودند.
خلاصه ماشینی:
"به نظر فارابی (حسن زاده آملی، 1،4،5،19) این عوارض مشخصه هم کلیات طبیعیند، وقتی به ماهیت انسان یک سلسله ماهیات دیگر یعنی قیودی اضافه کردیم دایره کلی انسان از نظر مفهوم محدود میشود ولی این مفهوم انسان مقید از کلی بودن خارج نمیشود، و حتی اگر آنقدر قید ضمیمه شود که منحصر در یک فرد و مصداق شود باز هم مفهوم کلی «لیس له فرد فی الخارج الا فرد واحد»، و قابل صدق بر کثیرین است.
فلاسفه نیز تصریح دارند که واجب الوجود نه جوهر است نه عرض، چون ماهیت ندارد آیا همه ماهیات مندرج در این مقولاتند یا ماهیتی خارج از اینها هم داریم؟ شیخ الرئیس و صدرالمتألهین تصریح کردهاند که گویی مقسم مقولات، ماهیت است ولی شامل ماهیاتی از جمله معقولات ثانیه فلسفی نمیشود.
آیا مقولات دهگانه از تحلیل ماهیت به دست میآید یا احتمال دارد از معقولات ثانیه فلسفی و عنوان عام و جامعی باشد که عقل با ملاحظاتی آنها را انتزاع میکند نه اینکه با تجرید ادراکات جزئی به دست آمده باشد؟ اگر ثابت شود که همه اجناس از تحلیل ماهیات به دست میآیند و اجناس عالیه هم از تحلیل انواع یا اجناس متوسط به دست آمدهاند، این سبک بحث، متناسب با اصالت ماهیت است.
آیا لازمه این دو نکته که ماهیت اعتباراتی دارد و ماهیت لابشرط همان کلی طبیعی است، و کلی طبیعی در خارج وجود دارد، این نیست که به ماهیت اصالت بدهند؟ در اینجا دو گونه جواب وجود دارد: 1ـ (صرف نظر از حکمای قبل از ملاصدرا) فلاسفه اسلامی بعد از صدرالمتألهین و حتی خود وی، به این نکته توجه داشتند که قائل شدن به اصالت وجود، مسأله وجود کلی طبیعی را نفی نمیکند."