چکیده:
حال و مقام در بحث بلاغت به چه معناست و چه جایگاه و اهمیتی دارد؟آیا حال و مقام دو تعبیر هستند از یک مفهوم،یا هریک مفهوم جداگانهای دارند؟و سرانجام وجه اشتراک و افتراق میان این دو اصطلاح کدام است؟سؤالهای مزبور پیرامون این دو اصطلاح به ذهن میخلد.اگرچه پایهگذاران دانش بلاغت و نویسندگان کتب بلاغی و شارحان آنها کوشیدهاند حدود و تعریفهایی را برای حال و مقام ارائه دهند ولی به نظر میرسد که پاسخ به موارد فوق الذکر و تبیین مفهوم دقیق این دو اصطلاح،دقت و کنکاش بیشتری را میطلبد که این مقاله عهدهدار آن است و با کمال تواضع و اخلاص به پیشگاه اهل علم و ادب تقدیم میگردد.
خلاصه ماشینی:
"البته هر امری در زمانی یا در مکانی واقع میشود ولی سؤال این است که چرا برای حال فرض زمان و برای مقام فرض مکان را معتبر بدانیم و چرا به عکس نباشد؟ شاید به همین جهت باشد که تفتازانی کلمهء توهم را در تعریف خود به کار برده میگوید:51 «انه یتوهم فی الحال کونه زمانا لورود الکلام فیه و فی المقام کونه محلاله» «در حال توهم میشود که زمان کلام است و در مقام توهم میشود که امکان کلام است».
2-اگر فرض شود که حال و مقام به یک معنا و همان«الامر الداعی»است در این صورت هر امری را که به آن حال اطلاق کنیم باید بتوانیم به آن مقام نیز اطلاق کنیم مثلا بگوئیم«حال انکار»و«مقام انکار»یا«حال استلذاذ»و«مقام استلذاذ»حال آن که چنین اطلاقی درست نیست و مقام انکار یا استلذاذ گفته نمیشود بلکه مقام تأکید و مقام اطناب گفته میشود و این تفاوتی است که خود تفتازانی نیز به آن اشاره کرده میگوید: «و ایضا المقام تعتبر اضافته الی المقتضی فیقال مقام التاکید و الاطلاق و الحذف و الاثبات و الحال الی المقتضی فیقال حال الانکار و حال خلو الذهن و غیر ذلک»61 «مقام به مقتضی اضافه شده گفته میشود مقام تأکید و اطلاق و حذف و اثبات ولی حال به مقتضی اضافه شده گفته میشود حال انکار و خلو ذهن و غیره»."