چکیده:
قالبهای شعر، در طول هزار ساله ادب فارسی توانمندیها و ظرفیتهای گوناگونی پذیرفته اند و برای بیان و تشریح انواع حالات و موقعیتهای انسانی و موضوعات و مضامین متفاوت مورد استفاده قرار گرفته اند. این قوالب بنابر ذوق و سلیقه مخاطبان خود یعنی غالب فارسی زبانان هر کدام در انتقال برخی از عواطف و احساسات از توفیق بالنسبه قویتری برخوردار شده اند، چنانکه قالب قصیده در سرتاسر ادب سرزمین ما، با اینکه برای بیشتر موضوعات شعری، از قبیل مدح، وصف، پند، عشق و... به کار گرفته شده است اما در زمینه مدح و مدیحه سرایی بنا به دلایل و شرایط خاص تاریخی از موفقیت بیشتری بهره مند گشته است، یا قالب رباعی در شعر فارسی با اینکه در زمینه های گوناگونی مورد آزمایش قرار گرفته است اما در نشان دادن بی وفایی دنیا و بی اعتباری عمر و تلخی مرگ، توفیق چشمگیری یافته است به نحوی که در ادبیات ما هر کس چنین اندیشه ای را خواسته است بیان کند تاثیرات و احساس درونی خود را در قالب رباعی به مخاطبان خویش عرضه داشته است...
خلاصه ماشینی:
"در کف مردانگی شمشیر میباید گرفت حق خود را از دهان شیر میباید گرفت تا که استبداد سر در پای آزادی نهد دست خود بر قبضهء شمشیر میباید گرفت بهر مشتی سیر تا کی یک جهانی گرسنه انتقام گرسنه از سیر میباید گرفت81 نکته قابل ذکر دیگر استقلال مصراعها در غزلیات فرخی است که به ساختار نحوی بیت قدرت واستحکام خاصی بخشیده است،درحالیکه برشهای نامناسب و ذکر جزئی از ترکیب در مصراع دوم به غزلیات بعضی از شاعران این عصر،از جمله عارف قزوینی لطمه وارد آورده است،هرچند این امر شاید در غزل عارف از نظر موسیقیائی توجیهاتی هم داشته باشد: همسری نادرت کشاند به جائی کار که تا نادرت کشید در آغوش91 این موارد در غزلهای فرخی بسیار کم است و در بیشتر جایها مصراع استقلال خاص خود را دارد: گر که تأمین شود از دست غم آزادی ما میرود تا به فلک هلهلهء شادی ما02 زانقلابی سخت جاری سیل خون باید نمود وین بنای سستپی را سرنگون باید نمود12 همین بس است زآزادگی نشانهء ما که زیر بار فلک هم نرفته شانهء ما22 البته ملک الشعراء بهار نیز به جهت احاطهء وسیعش به ادبیات فارسی از این نوع خطاها برکنار است اما در غزلیات عشقی گاهی ازین نوع خطاهای دستوری و ساختاری غزل به چشم میخورد: گوهری در خانهء شهزادهء آزاده ایست هر که دست آورد آن یکدانه گوهرشاد باد32 در این بیت حرف اضافهء«به»حذف شده است(به دست آورد) این طبع تو عشقی به خدائی خداوند از کوه دماوند محکمتر و معظمتر و آتشکدهتر بود دیدی چه خبر بود42 شاعر در این شعر نشانه صفت تفضیلی را به اسم اضافه کرده است(آتشکدهتر) 2-عناصر سازندهء تصویر در شعرهای فرخی غالبا عناصر ملی و مذهبی هستند و این نشانهء تیزهوشی و آگاهی شاعر از جو فرهنگی جامعهء ایران و آشنائی وی با معتقدات و سنتهای مرسوم آن است عناصری که تودههای مردم ما با آنها آشنائی کامل دارند و به خدمت گرفتن و استخدام آنها در غزلهای سیاسی و اجتماعی کار انتقال پیام و درک شعر را توسط مخاطبان آسانتر میکند: گر یوسف من جلوه چنین خوب نماید خون در دل نوباوهء یعقوب نماید خونریزی ضحاک در این ملک فزون گشت کو کاوه که چرمی به سر چوب نماید میسند خدایا که سرو افسر جم را با پای ستم دیو لگدکوب نماید52 در این شعر یوسف(ع)،یعقوب(ع)،ضحاک،کاوه،جم و دیو همه از عناصر ملی و مذهبی هستند که در فرهنگ جامعهء ما کاملا شناخته شدهاند و تلفیق آنها با مضامین سیاسی و اجتماعی کاملا حساب شده و دقیق نشان دهندهء درک صحیح شاعر از فضای فرهنگی کشورش است."