چکیده:
یکی از روشهای معمول و متداول پیشینیان، پندنامه و عهدنامه (اندرزنامه) نویسی بوده است. با نگاهی به پندنامه های کهن در می یابیم که شخصیتهای اجتماعی و سیاسی و حتی مصلحان دینی در پیرانه سری حاصل تجربیات و اندوخته های فکری خود را در زمینه های گونه گون زندگی از قبیل شیوه های عملی مردم داری و انتخاب دوست، پرهیز از نیرنگ و دورویی و جانبداری از راستی و راستکاری و ارزیابی درست دوست و دشمن، و دهها نکته، نغز اخلاقی و اجتماعی و سیاسی دیگر را در قالب عهدنامه خطاب به فرزند و جانشین خود و یا خطاب به مردم و به ویژه فرزانگان جامعه به یادگار گذاشته اند. در واقع در روزگاری که سخن از قانون و قانونمندی اجتماعی نبوده، مجموعه این سخنان، نخستین گامهای بشری در زمینه قانونمند کردن زندگی اجتماعی بوده است. به همین دلیل، متون تاریخی و اسطوره ای پیشینه این گونه اقدامات را به روزگار پیشدادیان و اساطیر باز برده اند. مثلا ابوعلی مسکویه رازی در مقدمه، تجارب الامم گوید: «من چون سرگذشت مردمان و کارنامه شاهان را ورق زدم و سرگذشت کشورها و نامه های تاریخ را ورق زدم و سرگذشت کشورها و نامه های تاریخ را خواندم در آن چیزها یافتم که می توان از آنها در آن چه مانندش همیشه پیش می آید و همتایش پیوسته روی می دهد پند گرفت همچون گزارش آغاز دولتها، و پیدایی پادشاهیها و رخنه هایی که سپس در آنها راه یافته و کارسازی کسانی که آن رخنه ها را چاره کردند تا به بهترین روز بازگشت. و سستی کسانی که از آن بی هش ماندند و رهایش کردند تا کارشان به آشفتگی و نیستی کشید و گزارش شیوه هایی ازین دست همچون تلاش در آباد کردن کشور و یک سخن کردن مردم و راست آوردن پندار سپاهیان و فریبهای جنگی و نیرنگهای مردان که گاه به زیان دشمن انجامید و گاه به زننده نیرنگها بازگشت و...
نیز دیدم اگر از این گونه رویدادها در گذشته نمونه ای بیابم که گذشتگان آن را آزموده باشند و آزمونشان راهنمای آیندگان باشد...
از این روی این کتاب را گرد آوردم و آن را تجارب الامم [آزمونهای مردمان] نامیده ام»....
خلاصه ماشینی:
"مثلا: کسی را کجا بخت انباز نیست بدی در جهان بدتر از آز نیست و یا در جای دیگر: دگر گفت مردم توانگر:؟؟؟چیست به گیتی پر از رنج و درویش کیست چنین گفت آن کس که هستش پسند ببخش خدواند چرخ بلند1 هرچند ابن یمین،سخن انوشیروان را تحت عنوان«انوشیرون و موبدان»آورده است اما هیچ شباهتی با گفتگوها و مناظرههای یاد شده در شاهنامه ندارد و تنها در پارهای موارد،مضامین مشترک و حتی تکراری دیده میشود که میتوان از آن به عنوان همسانی یاد کرد.
مجله مهر سال دوم،شماره سوم-ص 362 کسی کو تن خویشتن را شناخت به میدان کام،اسب اقبال تاخت کسی کو شناسنده خویشتن نباشد بود دیو یا اهرمن گر او خویشتن را شناسنده نیست شناسنده را چشم بر کنده نیست یکی داستان گفت مرد پلاس که کمتر کسی خویشتن راشناس1 نکته دیگر اینکه وزن و بحر انتخابی بدایعی همان وزن شاهنامه فردوسی است اما از دید زیباشناسی و استواری سخن چندان قابل توجه نیست.
هرچند برخی از محققین اندرزهای بزرگمهر و نوشیروان و اردشیر و امثال آن را کوششهای گروهی از دبیران ایرانی میدانند و حتی به گونهای آن را حرکتی شعوبیگرانه میپندارند1اما باید گفت که بیشک گزارش یا بازنویسی متون پهلوی در دورهء اسلامی،ارزشهای فرهنگی زمان بازنویسی را در خود دارد و چه بسا که پارهای از پندها تحت تأثیر احادیث و آیات تفصیل بیشتری یافته و یا با ارزشهای دین جدید خود را وفق داده باشد اینک به عنوان نمونه چند پند را که با مضامین،احادیث و سخنان ائمه پیوندی نزدیک دارد باهم میسنجیم دگر آنکه هرکو زخود داد داد ازو پیش داور میارید یاد2 و انصفا لله و انصف الناس من نفسک3 -------------- (1)."