چکیده:
نزدیک هفتاد سال پیش، فروغی رساله گفتار در روش دکارت را ترجمه و «برای مزید فایده مقدمه ای بر آن افزود و سیر حکمت در اروپا را از عهد باستان تا زمان دکارت به اختصار باز نمود». این کتاب کوچک دکارت، معرفت شناسی را که قبلا هم مطرح بود برای بیش از سیصد سال به صورت مساله محوری و اصلی فلسفه درآورد و خود دکارت را به حق پدر فلسفه جدید نمود. فروغی در پایان ترجمه خود می نویسد: «از احتیاط ها و التماس ها که [دکارت] می کند می توان استنباط کرد که احوال مردم آن زمان چگونه بوده و کسی که می خواسته است با استقلال فکر سخن گوید چه مشکلات در پیش داشته است».
شک فلسفی در مقابل جزم اندیشی و تعصب و تحجر فکری است و بدین اعتبار، جوهر فلسفه است و بدون آن فلسفه می میرد. وقتی گالیله گفت زمین به دور خورشید می گردد، پاپ و دستگاه تفتیش عقاید او گالیله را محاکمه و مرتد اعلام نمودند و به مدت سیصد و چهل و هفت سال حکم ارتداد را پس نگرفتند...
خلاصه ماشینی:
"کواین میگوید:«گرفتاری فلسفه هیوم،مخمصه نوع بشر است»3وقتی کارناپ دید که استنتاج علوم از دادههای بیواسطه حسی محال است یعنی به هدف اول تجربهگرایی بنیادی نمیتوان رسید تلاش کرد که به هدف دوم آن برسد.
فرق توجیه کنونی ما با برنامه کارناپ این است که دیگر اعیان طبیعی را برحسب شواهد تجربی تعریف یا ترجمه نمیکنیم بلکه به مطالعه نحوه تکوین زبان نظری خود میپردازیم.
به عبارت دیگر،حالا که میبینیم تجدید بنای دعاوی معرفتشناختی ما از طریق برنامه کارناپ امکانپذیر نیست بهتر است به بررسی شیوه تکوین زبان نظریمان بپردازیم یعنی به جای ترکیب اعتباری زبان نظری ببینیم که این زبان را از کجا میآوریم و آن را چگونه یاد میگیریم.
حالا ممکن است این سؤال مطرح شود که آیا این کار یک دور باطل نیست؟چگونه میتوان از یافتههای علوم تجربی برای توجیه اعتبار خود آنها استفاده کرد؟کواین تمثیلی را از نیورات3 اقتباس میکند.
موضوع این است که تفحص و تحقیق ما فقط میتواند در درون نظام فکریمان صورت پذیرد1به نظر کواین معرفتشناسی عبارت است از کاربرد علم در مورد خودش.
وقتی مثال نقضی پیش میآید، ما در اینکه کدامیک از قضایای دستگاه را مورد تجدید نظر قرار دهیم آزادی عمل دارم و این آزادی عمل حتی به قضایای منطق و ریاضیات نیز،که بخشی ازدستگاه ما را تشکیل میدهند تسری مییابد.
این همان رسوایی است که کانت در مقدمه نقد خردناب از آن یاد میکند و میگوید که «فلاسفه هنوز نتوانستهاند وجود عالم خارج از ذهن را ثابت کنند»و به نظر میرسد که نه خودش و نه کواین،هیچکدام جواب قانعکنندهای نمیدهند که جای بحث آن در مقاله دیگری است."