خلاصه ماشینی:
"آنها همچنین تردید دارند که دانشمندانی که در چارچوب سنت غیرتجربی کار میکنند هرگز نتوانند پاسخی رضایتبخش به این پرسش اساسی ارئه کنند:اگر اشتباه کردی چگونه میتوانی دریابی؟ او سپس ادامه میدهد(2:45): برای رفتارگرایان جدید،آخرین آزمون یک نظریه همچنان این است که آیا با مشاهده یا شواهد تجربی در دسترس،سازگار است یا نه؟رفتارگرایان جدید،کاملا پذیرای این نکتهاند که مواضع نظری متفاوت،احتمالا مشاهدات متفاوتی را تولید میکند.
از نظر بویر و رودز این ادعاهای معرفتی،خود بازگردنده92نیستند؛زیرا میتوانند در سه جای متفاوت باز تأیید شوند: نخست،هنگامی است که ما مفاهیم قلمرو کاریمان را ترجمه میکنیم:و آن عبارت است از اینکه آیا آنها برای عملکنندگان و به کار برندگان،معنا دار است و اگر نه،چرا چنین نباشد؟دوم،هنگامی است که ما روایتها را از گفتگوها بازسازی میکنیم و آن این است که آیا ماجرا منطقی و با دادهها سازگار است؟سوم،هنگامی است که ما مفاهیممان را به سبب داوری جامعه علمی درباره روایتها،باز تعریف و ترجمه میکنیم:و آن این است که آیا ماجرا با معیارهای توافقی معرفتی،سازگار است؟ در نهایت،ایشان چنین استدلال میکنند، برای چیرگی بر این دشواری ما باید معرفت عینی را کمتر به منزله آنچه جامعه ما ممکن است بر آن توافق کند و بیشتر بسان استاندارد هنجاری نهاده شده در عمل نقادی و مقایسه گزارشهای رقیب«حقایق توافقی»تصور کنیم.
با وجود این تفاوتهای معرفتشناختی و معرفتشناختی،نگارندگانی همچون مورافسیک و شارف(شارف 7991،8891)چنین مینمایند که قادر به ترکیب برخی از نگرانیهای حکمرانی چند لایهای با چشمانداز خود هستند،ازاینرو با وجود تفاوتهای روشنشناختی بین اثباتگرایان و واقعگرایان،میتوانیم اینها را به عنوان رشتهای مشخص در مطالعه فرایند سیاست اروپایی بشناسیم که نشانه آنها توجه کردن به مشکلات همانند سیاسی و هم زبانی در برخی موارد است."