چکیده:
در نوشتار حاضر،تلاش شده تا نیاز جامعه مدرن به دین،اثبات و بطلان دیدگاه بی- نیازی بشر از دین،روشن گردد.این بحث از ابعاد وسیع و عمیق فراوان برخوردار است و پرداختن به تمام آن در یک مقاله امکانپذیر نیست.در نتیجه،تنها به بررسی نیاز جامعه مدرن در حوزه حقوق و اخلاق به دین پرداخته شده است.همانگونه که در جامعه سنتی، حقوق،مبتنی بر دین بوده،در جامعه مدرن نیز حقوق در وضع و حفاظت از خود،شدیدا نیازمند به دین است و علیرغم ادعا،عقلانیت،کافی نیست.اخلاق نیز به عنوان یکی از نیازهای اساسی جهان معاصر به دین نیازمند است.دین در عقلانیت و معنا بخشی به اصول اخلاقی،شناسایی برخی اصول اخلاقی و حمایت و پشتیبانی از آنها نقش مهمی را ایفا مینماید.تأثیرپذیری عقل عملی از امیال و خواستهای انسان،روشن شدن پی- آمدهای مخرب سلطه عقلانیت ابزاری،مجهول بودن انسان و حیات اجتماعی او،نادیده انگاشتن اثرات مستقیم و غیرمستقیم دین در شکل دادن به ابعاد مثبت تمدن مدرن و نادیده انگاشتن حیات واقعی انسان و تقلیل زندگی به حیات مادی،برخی از دلایل است که ضعف عقلانیت مدرن را در سامان دادن زندگی انسان در عرصههای مختلف از جمله حقوق و اخلاق،احراز مینماید.
خلاصه ماشینی:
"یکی از دلایل دورکیم در رد دیدگاه کسانیکه دین را اوهام و خرافه،تلقی میکنند، به منشأ دینی اخلاق و حقوق تمسک میجوید و معتقد است به اعتقاد همه اندیشوران، این دو مجموعه قوانین در دوره طولانی از حیات اجتماعی بشر در اختیار دین بوده و در دامن دین،پا به عرصهی هستی گذاشته است: باور کردنی نیست که دستگاه فکری بیمانند دین که در تاریخ،مقامی این چنین مهم را پیدا کرده است و مردمان در تمام دوران،نیروی لازم برای حیات را از سرچشمه آنها برگرفتهاند،چیزی جز تاروپودی از اوهام نباشد،امروزه همگان در این نکته توافق دارند که حقوق،اخلاق و حتی خود اندیشه علمی،همه در دین پدید آمده است و تا مدتهای مدید با آن آمیخته بوده و تحت نفوذ روح دینی قرار داشتهاند.
این ادعا شاید به دور از ذهن نباشد؛زیرا قوام جامعه به پایبندی همگانی به اصول و قوانین اجتماعی است و از همگی انتظار میرود برای حفظ ثبات و تداوم زندگی جمعی به این قوانین،پایبند باشند،اما انسانها همواره چنین نیستند؛لذا نظامهای کنترلی وضع میشود تا جلوی هنجارهای انسانها را بگیرد ولی قانونگذاران جوامع معاصر با اتکا به علم و عقلانیت تاکنون به یک نظام کنترلی کارآمد که بتواند در عرصههای حیات فردی و اجتماعی بر افراد حاکم باشد و جلوی کجروی آنها را بگیرد دست نیافتهاند.
»97به نظر کیوپیت،عقلانیت دنیاگرا،در عین اینکه توانست در یک مقطع بخشهای وسیعی فرهنگ جدید را فتح و خود را به عنوان یک دین بر مردم تحمیل نماید ولی به زودی بیکفایتی آن روشن شد و نتوانست به طور کامل،جای ادیان سنتی را بگیرد؛زیرا دین در حیات فردی و اجتماعی بشر دارای کارکردهای بیبدیل مورد خواست انسان است که تمدن عرفی پس از یک تجربه نسبتا طولانی از تأمین آن عاجز ماند و لذا خود،زمینه حضور قدرتمند مجدد ادیان را فراهم نمود."