چکیده:
با توجه به تأثیر اساطیر آسیای غربی بر بنیاد اسطورههای هند و ایران،این پژوهش کوشیده یکی از این اسطورهها-اسطورهء تپه گوز-را با اسطورهء ضحاک در شاهنامهء حکیم فردوسی تطبیق دهد و به مقایسهء آنها بپردازد.تپه گوز، هیولایی است روئین تن و آدم خوار که داستان هشتم مجموعهء دده قورقوت- کهنترین اثر حماسی اوغوزها-را به خود اختصاص داده است.این داستان شباهتها و تجانسهای بیشماری با داستان پادشاهی ضحاک در شاهنامهء حکیم فردوسی دارد.اگرچه در مورد پیوستگیها و ارتباط متنی شخصیتها و داستانهای شاهنامهء فردوسی با اسطورههای ملل گوناگون تحقیقات دامنهداری انجام دشه،اما به نظر میآید در هیچ مقالهای به پیوستگیهای بینامتنی داستان ضحاک و تپه گوز اشارهای نشده است.این مقاله کوشیده تا تجانسها و مناسبتهای این دو اثر را با رهیافت بینامتنی و آرای کسانی چون ژولیا کریستوا، میخائیل باختین،رولان بارت،هارولد بلوم،ژرار ژانت و تزوتان تودوروف تبیین و بررسی کند.
خلاصه ماشینی:
"در این صورت میتوان اذعان کرد که داستان ضحاک و تپه گوز متونی
حکیم فروسی و سپس،به معرفی داستان تپه گوز و ضحاک میپردازیم: 2-مجموعهء دده قورقوت
غولان یک چشم که هومر در داستان ادیسه از آنها نام برده است-مقایسه کرد
مادر تپه گوز نیز که یک پری دریایی است و با زیباییاش چوپان
به خون پدر گشت همداستان ز دانا شنیدم من این داستانکه فرزند بد گر شود نره شیر به خون پدر هم نباشد دلیرمگر در نهانش سخن دیگر است پژوهنده را راز با مادر است!
حاصل این آمیزش شوم دیوی به نام تپهگوز شده است.
مادر ضحاک نیز در دینکرد ماده دیوی به نام اوزاگ (ozag) بوده است(رضی،
را خوراندن مغز جوانان عنوان میکند:بسان پزشکی پس ابلیس تفت به فرزانگی نزد ضحاک رفتبدو گفت کاین بودنی کار بود بمان تا چه گردد نباید درودخورش ساز و آرامشان ده به خورد نباید جز این چارهای نیز کردبجز مغر مردم مدهشان خورش مگر خود بمیرند از این پرورش
مأموریتش دیگر اتمام مییابد؛چرا که ضحاک خود مبدل به ابلیس شده است و
در داستان تپهگوز نیز وقتی اوغوز از یاغیگریهای تپه گوز به جان آمدند و
رفتن فرزندش به پیش ضحاک موافق نبود،اما بعدا موافقت کرد:بدو گفت مادر که این رای نیست ترا با جهان سر به سر پای نیستجهاندار ضحاک با تاج و گاه میان بسته فرمان او را سپاه...
نیز که تپه گوز را به زبان آلمانی ترجمه کرده،معتقد است که تپهگوز هم به
مجموعهء دده قورقوت نیز از لحاظ اساطیری گنجینهء بسیار ارزشمندی است که"