چکیده:
در نگاه به معنا،معناشناسی،دو نوع رهیافت را مورد شناسایی و تأمل قرار داده است: رهیافت ارجاعی و رهیافت بازنمودی؛و به این نتیجه رسیده است که رهیافت ارجاعی،رهیافتی صوری و سیاه و سفید به معناست،چنانکه گویی مضیق و تنگنظر است؛در سوی دیگر،رهیافت بازنمودی،رهیافتی است که معنا را با وسعت بیشتری مینگرد.این نوشتار بر آن است تا از رهیافت بازنمودی،نگاهی به مسألهی«اصالت وجود»در فلسفهی اسلامی بیندازد؛در این رهیافت،بر نقش استعاره،تکیه شده است؛از این رو،استعارههایی که در اندیشهی اصالت وجود ایفای نقش کردهاند، شناسایی شده و چگونگی تأثیر آنها ردیابی شده است.استعارههای حد و محدود، عارض و معروض و اثر و مؤثر،استعارههایی هستند که مورد بررسی قرار گرفتهاند. قابل توجه است که قبل از بیان استعارهها،سیر تولد اندیشهی اصالت وجود بررسی شده است.در این بررسی،حضور تاریخی معنا در فرایند تولد این اندیشه،مورد توجه قرار گرفته است.این خود،از اموری است که رهیافتهای ارجاعی و صرفا منطقی-صوری از آن بینصیباند.این بحث تحت عنوان پیشفهمهای اصالت وجود مطرح شده است.
خلاصه ماشینی:
"اساسا این مثال،به منظور توضیح نحوهی وجود کلیات-که خود بحث مفصلی است-ذکر
به طور خلاصه،در این رهیافت،سه مرحله برای تحلیل معنا وجود دارد:نخست برگردان
این باب مورد بررسی قرار گیرد،فقط به همین مقدار گیرد،فقط به همین مقدار بسنده میشود که اجمالا استعاره میتواند
بیان دیگری که به کار برده میشود این است که
قبل از توضیح اصل مساوقت شخصیت و وجود،توجه به دو نکته لازم است؛نکتهی اول این که اگر هستی و چیستی دو امر واقعی نبودند،
اساسا این که کدام یک اصیل است و در خارج بر دیگری تقدم دارد،جای بحث نداشت و روشن
امکانات این نگرش در بحث اصالت وجود را حذف کند و صرفا نگاه منطقی داشته باشد.
مصداق خارجی است یا نه؟یعنی،آیا در خارج به ازاء هستی و چیستی دو چیز وجود داد یا یک
میزند و در این برهه است که اصالت وجود متولد میشود.
یکی از این جلوهها،جلوهی این استعاره در فلسفهی اسلامی-صدرایی است(در قالب بحث اصالت وجود).
این استعاره دو طرف دارد:یکی عارض و دیگری معروض:به بیان دیگر،میتوان
وجود و ماهیت است؛اما این استعاره در جلوهی فلسفی-اسلامی خود به صورت تغایر ما بعد الطبیعی
جلوهی منطقی(سنتی)این خصوصیت،تقدمی است که در حمل، برای موضوع نسبت به محمول در نظر گرفته میشود.
وجود و«فی الأعیان لا بنفسها»را برای ماهیت به کار برده است(همان،10).
به بیان دیگر،به حسب خارج،این ماهیت است که بر وجود حمل میشود(همان،38)یا بر آن صدق میکند(همان،10 و
توجه به جلوهی عرفی،بیان عرفی جلوهی فلسفی صدرایی این است که میتوان گفت آنچه در
جلوهی فلسفی ارسطویی این خصوصیت،این است که عرض بر جوهر حمل شده و آن را"