چکیده:
افلاطون در رساله تئوتتوس معرفت را «باور صادق موجه» تعریف می کند. این تعریف که به تعریف (یا تحلیل) سه جزیی معرفت معروف است تا دهه 1960م تعریفی غالب برای معرفت به حساب می آمد. در سال 1963م ادموند گتیه، فیلسوف آمریکایی، در مقاله ای سه صفحه ای، ضمن پذیرش لازم بودن اجزای سه گانه، با طرح دو مثال نقضی، کافی بودن آنها را مورد تردید قرار داد. از آن زمان تاکنون پاسخ های متعددی به مثال های نقضی گتیه داده شده است. دسته ای از این پاسخ ها، ضمن پذیرش ایراد گتیه در کافی نبودن شرایط سه گانه، با افزودن شرط چهارمی در پی تکمیل شرایط سه گانه برآمده اند. در این مقاله ضمن بررسی و نقد این قبیل پاسخ ها نشان می دهیم که تلاش در این زمینه تاکنون ناموفق بوده و ایراد گتیه همچنان به قوت خود باقی است.
خلاصه ماشینی:
"بر مبنای این تعریف فاعل شناسای( S )به گزارهء( P )وقتی معرفت دارد که:
باور صادق وقتی معرفت است که مواجه یعنی مدلل( دارای دلیل)باشد.
اگر S به P معرفت داشته باشد،آن گاه S به P باور دارد و P صادق است و باور S به P
اگر،و فقط اگر، S به P معرفت داشته باشد،آنگاه S به P باور دارد و P صادق است و
گیته ضمن تأیید لازم بودن این شروط با بیان دو مثال نقضی کافی
سه گانه محقق است:اسمیت به آن باور دارد،این گزاره صادق است،باور اسمیت به این
معرفت مبتنی بر باوری کاذب است؛در مثال اول باور اسمیت به گزارهء«آن که در مؤسسه
وجود دو نوع باور نشان دهندهء عدم اعتبار این شرط است:
در این مثال: s به p باور دارد،باور او صادق و موجه است این باور فاقد شرط چهارم
دلیل R برای باور به گزارهء P آن گاه قاطع است که در صورت کذب P فاعل شناسا
با افزودن شرط فوق به شروط سه گانه،شرایط معرفت به گزارهء P چنین است:
با افزودن شرط فوق به شروط سه گانه،شرایط معرفت به گزارهء P چنین است:
نقدهای زیادی به نظریهء گلدمن وارد شده است که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:1-محال بودن معرفت به حوادث آینده
در مثال بالا بر مبنای اصل بطلانپذیری باید گفت:من به دزد بودن تام معرفت ندارم؛
بیشتر موارد چنین حقایقی وجود دارند،و از این رو بر مبنای شرط بطلانپذیری بیشتر توجیهات ما باطلند،و این به این معناست که تقریبا حصول معرفت امکان ناپذیر است."