چکیده:
جامعه ایران بیشتر از یکصد سال است که با انواع معضلات اجتماعی روبرو بوده است.اما مردم وجود این معضلات را دیگر تقدیر جامعه نمیدانند.ازاینرو برای تغییر و درمان معضلات جامعه،دولتها،نهادهای غیر دولتی و جنبشهای اجتماعی کوششهایی را انجام دادهاند.این معضلات و کوششها جامعه ایران را در طول قرن حاضر از یک جامعه پیشامدرن به جامعهای امروزی و «کژمدرن»(مدرن بدقواره)متحول کرده است.پژوهشها و آثار جامعهشناختی(در حوزهها و شاخههای مختلف)در توضیح،تبیین و ارزیابی این تغییر و تحول اجتماعی سخنانی شنیدنی و البته نقدکردنی دارند.نظریههای«تغییر اجتماعی»در جریان اصلی جامعهشناسی و نظریههای«وابستگی»،«نوسازی»یا «توسعه»در حوزههای جامعهشناسی از نمونههای این نظرورزی است.این مقاله کوشش میکند تنها از دریچه«چهار الگوی تغییر»تجربهء تغییرات معاصر ایران را توضیح دهد و به دلایل رجحان الگوی چهارت غییر تأکید دارد.در ضمن این مطالعه کوشش میکند جایگاه این الگوهای تغییر را در شاخههای جامعهشناسی،خصوصا در جامعهشناسی مردممدار،نشان دهد.روش مورد استفاده این جستار عمدتا متکی بر«سنخسازی»در سنت ماکس وبری است.
خلاصه ماشینی:
"لذا به آن افراد و الگوی کلان تغییر ابعاد نامطلوب اجتماعی که در تاریخ معاصر ایران توسط بخش مهمی از افرد و تشکلهای فعال در جامعه سیاسی و جامعهء مدنی بکار گرفته شده است،از الگوی چهارم تغییر دفاع کند.
بیش از پنجاه سال است که در ادبیات نظری نوسازی(خصوصا جامعهشناسی توسعه)الگوی تغییر از بالا مورد -------------- (1)این مصاحبهها با هرکدام از صاحبنظران بین چهل و پنج تا نود دقیقه طول کشید و سؤالات اصلی این گفتوگوها بدین ترتیب بود:به نظر شما الگوهایی که نیروهای اجتماعی برای تغییر جامعه معاصر ایران بطور آگاهانه در پیش گرفتهاند،کدام است؟شما چه ارزیابی از این الگوها دارید؟شما چه الگویی را دربرگیرندهتر و عملیتر میدانید؟ بررسی قرار گرفته است.
بلکه جهتگیری اصلی فعال کردن بخش میانی جامعه از طریق تقویت نهادهای مدنی،اصناف،رسانههای مستقل و احزاب رقابتی است تا بخش میانی بتواند در دورههای انتخاباتی با بحث دربارهء ابعاد نامطلوب جامعه بر افکار عمومی اثر گذاشته و از این طریق با حضور و رأی آگاهانهء شهروندان و انتخاب نمایندگان اصلاحطلب،مجلس و دولتی پاسخگو شکل دهد.
دوم اینکه در الگوی چهارم فرض بر این نیست که انحصارطلبی سیاسی یک وجه نامطلوب جامعه نیست بلکه سخن اصلی این است که همان طوری که اعتیاد بیانگر یک معضل و بیماری جامعه است،انحصارگری سیاسی هم یک معضل و هم یک بیماری است که درمان آن نیازمند همکاری نهادهای میانی، شهروندان فعال و خود حکومت است."