خلاصه ماشینی:
"عمران صلاحی میگفت:«مدیر عامل سروش، مهندس فرهیختهای بود که اهالی فرهنگ و هنر قبولش داشتند و انصافا بعدها هم منشأ بسیاری از خدمات خوب در سروش و صداوسیما شد.
بدیهی بود که بروبچههای تحریریه هم که کار فرهنگی میکردند و زمانمحور بودن در مورد کارشان معنی نداشت،از این قاعده مستثنا نبودند باید مثل یک کارمند،کارت ورود میزدیم و تا آخر وقت اداری در اداره میماندیم تا ساعت خاتمهء کار فرا رسد و کارت خروج بزنیم و پیکارمان برویم.
گفتم:آقای مهندس،لطفا به نگهبانی سروش زنگ بزنید در را باز کنند تا من بروم و کارت بزنم.
چون طبق مقررات،ما باید حتما در فاصلهء زدن کارت ورود و خروج،آثارمان را تولید کنیم، خواستم حضرتعالی زنگ بزنید که در را باز کنند تا من بروم،کارت بزنم و شعری را که به ذهنم آمده است،تا فراموش نکردهام، روی کاغذ بیاورم..."