چکیده:
انسان به عنوان اشرف مخلوقات دارای نفس ناطقه است و نفس ناطقه انسان دارای دو قوه عالمه و عامله است.قوه عالمه عقل نظری نامیده میشود که ناظر به رابطه نفس و عقل فعال است و قوه عامله عقل عملی نامیده میشود که ناظر به رابطه نفس و بدن است.اما در بین فیلسوفان اسلامی تعبیر و تفسیر واحدی راجع به عقل نظری و عملی وجود ندارد.در این نوشتار ابتدا میکوشیم که واژه عقل را از منظر معناشناسی بررسی کنیم و با اشاره به دیدگاههای مختلف فلسفی راجع به این دو قوه،نگرش ابنسینا درخصوص مراتب عقل نظری و عملی و کارکردهای هر یک بررسی کنیم.
خلاصه ماشینی:
"در کتاب شفا در تعریف عقل نظری و عملی میگوید:«قوه نخستین نفس انسانی به نظر نسبت داده شده و عقل نظری خوانده شود؛و قوه دومین او به عمل نسبت داده میشود و عقل عملی نام دارد؛کار آن واجب و ممتنع،و کار این قبیح و جمیل و مباح است.
(ابن سینا،3631، ص 721-821) وی همچنین در کتاب شفا درباره پیدایش علوم از عقل نظری و اخلاق از عقل عملی میگوید:«نفس انسانی جوهر واحدی است که به دو جنبه که یکی در زیر و دیگری در روی اوست نسبت دارد و برحسب هریک از این دو جنبه دارای قوه است که با آن قوه علاقه بین او و بین آن جنبه انتظام مییابد،و قوه عملیه برای علاقه است که برای سیاست امری که در زیر نفس قرار دارد،که عبارت از بدن است،در او میباشد؛اما قوه نظریه قوه ایست که برای علاقه به جنبهای که روی نفس است برای نفس است و به توسط این نیرو،از مافوق خود مستفید میشود؛و منفعل میگردد؛و صورتی قبول میکند،پس برای نفس ما دو وجه است یکی به سوی تن،و واجب است که با این وجه هیچ اثری از جنس مقتضیات تن را قبول نکند و دیگری به مبادی عالیه،و واجب است که با این وجه از آنها دائمالقبول و دائمالتأثیر باشد.
(مظفر،بیتا،ص 692-592) اما این گروه نیز خود دو دستهاند: دسته اول کسانی هستند که معتقدند اگر مسأله ادراکشده مربوط به امور عملی باشد نه این معنا که از اموری باشد که دانستن آن برای عمل کردن است،مانند حسن عدل و قبح ظلم، توکل،تسلیم و رضا و این امور که انسان به آنها علم مییابد که عمل کند،دراین صورت بدان عقل عملی میگویند،یعنی قوهای که کار آن درک اموری است که شایسته عمل کردهاند."