خلاصه ماشینی:
"در چنین شرایطی چگونه میتوان صرف به قدرت رسیدن صفویان را موجب تحولی یک شبه از تسنن به تشیع دانست؟در خصوص عثمانی نیز روشن نیست که این فرض توام با یقین چگونه صورت گرفته که آن دولت مظهر اسلامیت بوده باشد و صفویه مخل عظمت آن در برابر اروپا شده است.
حال اگر شش نسل قبل از شیخ صفی،یعنی(صفی الدین اسحاق)پسر جبرئیل پسر قطب الدین پسر صالح الدین پسر محمد پسر عوض پسر فیروزه شاه زرین کلاه را هم مدنظر قرار دهیم که حدود یکصد و هشتاد سال را دربرمیگیرد،مبادی این صرف نظر از مبحث تشیع و دولت ایلخانی، باید توجه داشت که در حد فاصل ایلخانان تا صفویان،به استثنای عصر تیمور، سراسر پراکندگی سیاسی حاکمیت داشته و نیز دولتهای حد فاصل ایلخانان تا صفویان عموما سنی بودهاند میشل مزاوی کوشیده است اشارهای مبهم به رابطه اسماعیلیان و صفویان کند.
نیز در همان حال تکیه اساسی خود را بر مسئله مهدویت قرار میدهد و در بیانی مجمل، سه«محمد متقدم»یعنی کلینی،ابن بابویه و طوسی شیخ الطایفه را با سه«محمد متاخر» یعنی حر عاملی، ملا محسن فیض و محمد باقر مجلسی از طریق سه شخصیت مشهور چون مطهر حلی، ابن مکی و ابن فهر حلی ارتباط قائل میشود و بدین ترتیب تلاش میکند حلقه اتصال تشیع عصر مغول با صفوی را کشف کند خاندان به اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری خواهد رسید.
در این خصوص کتاب بئاتریس منز با عنوان برآمدن و فرمانروایی تیمور مبادی دولت گورکانی را تشریح میکند اما به مبحث دورهء حد فاصل قرون هفتم تا دهم هجری که بهطور عام عصر مغولی تاریخ ایران نامیده میشود، توام با فراز و فرودهای بسیار بوده است."