چکیده:
بحث های پیرامون سازه هوش فرهنگی، چهارچوب نظری توانمندی را برای تحلیل مسائل بین المللی نظیر صلح جهانی و یا پدیده هایی در سطح ملی نظیر توسعه اقتصادی و اجتماعی فراهم می آورد. در این مقاله نویسندگان تلاش کرده اند تا با تمرکز بر یکی از موضوعات طرح شده در این حوزه به آزمون فرضیه ای بپردازند که عنوان می کند تماس های بین فرهنگی می توانند در تقویت هوش فرهنگی انسان ها یا گروه های اجتماعی موثر واقع شوند. در متن حاضر ضمن طرح مبانی نظری پیرامون هوش فرهنگی و ابعاد چهارگانه آن شامل هوش های فرهنگی انگیزشی، شناختی، فراشناختی و رفتاری و با تدوین چهارچوب نظری و تجربی پیرامون فرضیه تاثیر تماس های بین فرهنگی بر هوش فرهنگی، مدل ساختاری مورد آزمون قرار گرفته که بر اساس آن سطح بالاتر تماس های بین فرهنگی به هوش فرهنگی بالاتر منجر خواهد شد. داده های پیمایش برای 396 نفر نمونه آماری که بر اساس طرح نمونه ای سهمیه ای مبتنی بر گروه سنی، جنس و منطقه محل زندگی از بین افراد 20 تا 49 ساله ساکن در شهر اصفهان انتخاب شده بودند، گردآوری شده است. ابزار گردآوری داده ها مقیاس های استاندارد هوش فرهنگی انگ و داین و ابزار گردآوری برای سنجش تماس های بین فرهنگی مقیاس محقق ساخته و دارای دقت اندازه گیری قابل قبول بوده است. نتایج نشان می دهد سازه تماس های بین فرهنگی دارای تاثیر قوی، مثبت و معنی داری بر سازه هوش فرهنگی است ( ). به این ترتیب با اینکه در شرایط خاصی تماس های بین فرهنگی می تواند تاثیری بر بهبود هوش فرهنگی نداشته باشد و یا حتی فرد را با شوک فرهنگی مواجه کند اما در مجموع احتمال تاثیر مثبت تماس های بین فرهنگی بر هوش فرهنگی بیشتر است.
خلاصه ماشینی:
"ecnegilletni lanoitome o} دیگر است بهرهگیری از هوش فرهنگی به دنبال آن است تا با خنثی کردن چنین قضاوتهایارزشی-که اغلب تخریب گرند تا یاری کننده-به گونهای هدفمند و با شناختی عینی به تعاملسازنده و اثر بخش با افراد و گروههایی با زمینههای فرهنگی متفاوت دست یابد.
وجود ملتهایی با باورهای دینی متفاوت و بعضا متضاد،با نژادهای گوناگون و زمینههایتاریخی متفاوت،همچنین بسترهای متفاوت فرهنگی و اجتماعی که کودکان و نوجوانان در آنرشد میکنند و پرورش مییابند از یک سو و گره خوردن سرنوشت کشورها به یکدیگر دردنیای که هر چه بیشتر و در ابعاد مختلف تحت تأثیر پدیده جهانی شدن قرار گرفته،از سویدیگر،نمیتوان از برتری فرهنگی یک کشور در مقایسه با دیگران سخن گفت و در عین حالفروتر احساس کردن خود به لحاظ فرهنگی در مقابل دیگر کشورها نیز رویکرد نادرستی است.
معنی استقلال نسبی آن است که میتوان وضعیتی را فرض کرد که در آن فرد از هوشفرهنگی شناختی،فراشناختی و رفتاری بسیار ضعیفی برخوردار باشد اما به دلیل اثر گذاری عوامل خارج از هوش فرهنگی نظیر ترغیب یک معلم یا استاد در کلاس درس فرد در موقعیتیقرار گیرد که نسبت به شناخت فرهنگهای دیگر متمایل شده و حاضر باشد چنان انرژی وزمانی را برای آن صرف کند که بتوان او را دارای هوش انگیزشی بالایی دانست.
اینکه چگونه میتوان بهگونهای اثر بخش به چنین تعاملی دست زد و چه نوع از رفتارها و واکنشهایی میتوانند فرد یاگروه را در آن موقعیتها به اهداف خود برسانند در حالی که افراد یا گروههای متفاوت فرهنگینیز از آن موقعیت احساس رضایت کنند،به بعد رفتاری از هوش فرهنگی و به عبارت دیگرهوش فرهنگی رفتاری مربوط است.
loV,tnemeganaM noitazinagrO dna puorG,''ssenlufdniM fo ,ssenisuB labolG rof sllikS elpoeP:ecnegilletnI larutluC)3002(."