خلاصه ماشینی:
"به هر تقدیر آیا می توان پذیرفت که معرفت ارزشهای اخلاقی منوط و وابسته به شناخت مفاهیم ومعارف دینی ومذهبی است؟ آیا اساس فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی، اوامر و نواهی الهی است، تا بدین ترتیب یگانه راه کشف و دستیابی به آن نیز در گرو درک و دریافت تکالیف دینی باشد؟ اگر ما بنیادهای اخلاقی را مستقل بدانیم، حاکم و داور نهایی درباب درستی و یا نادرستی اخلاقی عقل است یا وجدان؟ برپایه باور به حاکمیت وجدان و تکلیف گروی درباب خیر ذاتی، آیا می توان ادعا کرد که فضیلت، کامل ترین نیکیهاست و خیر برتر، آن ارزشی است که فراتر از آن در محدوده درک وتصور راه نمی یابد؟ آیا می توان از آیه (الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور) (بقره/ 257) نتیجه گرفت که رهیدن از ظلمتهای اخلاقی و رهیابی به فضای روشن فضایل، نیازمند ایمان و برخورداری از ولایت الهی است و گرنه یا انسان اصولا از ظلمت نمی رهد ویا دست کم از همه ظلمتها نخواهد رهید؟ ـ آیه (یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط) (بقره/ 135) نشانگر آن است که تنها از اهل ایمان می توان انتظار قیام به قسط داشت، یا این که در نگاه وحی، ایمان به خدا می تواند پشتوانه وثیقی برای قیام به قسط باشد؟ ـ آیه (ولولافضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من أحد ابدا) (نور/ 21) آیا اشارت به این حقیقت دارد که پاکی و فضیلت انسانها، در گرو سرشت فضیلت خواهی است که خداوند درآدمیان قرارداده است، یا به بعثت انبیا نظر دارد که خداوند آنها را برای تزکیه انسانها فرستاده است، ویا اساسا به حقیقتی دیگر که تأثیر عمده در اخلاق وپاکی دارد، نظر دارد."