خلاصه ماشینی:
"سر مطلب اینجا است که نوح و هود و صالح آمدند و درآخر بر قوم خود نفرین کردند و قوم آنان با عذاب الهی از پا درآمدند و خود آنان یکه و تنها به سرزمین جدیدی نقل مکان کردند و از رسالت آنان نتیجه چندانی به اجتماع بشری نرسید، اما ابراهیم، علاوه براین که دعوت رسالت را با مبارزه عملی توأم کرد وبتها را شکست و راه استدلال واحتجاج را بازکرد و درگیری آفرید، درعین حال قوم خود را نفرین نکرد وحاضر شد در آتش بسوزد، ولی خداوند آسمانها او را نجات بخشید وابراهیم، راه مهاجرت درپیش گرفت تا محل دیگری برای نشر توحید و مبارزه جدید پیدا کند، بی آن که قوم او به هلاکت رسیده باشند، باشد که اخبار او و کرامتی که خدا به او بخشیده و ازآتش نمرود نجاتش داد رفته رفته در دلها بویژه در نسل جدید آنان اثر بگذارد و گرایش بیش تری به توحید و دعوت انبیا حاصل شود.
درهرصورت زلیخا اعتراف می کند که یوسف عصمت داشته است، واین خود می رساند که هیچ گونه گرایشی ازجانب یوسف ظاهر نشده است که عفت و عصمت او را لکه دار سازد، تا چه رسد به برخی افسانه های تاریخی که در اطراف مسئله پرداخته اند واین که قرآن مجید می گوید: (کذلک لنصرف عنه السوء والفحشاء)؛ ما این برهان الهی را به او ارائه دادیم تا بدی و فحشا را از او بگردانیم، نه آن است که درهمان مجلس عازم سوء و فحشاء شده باشد، بلکه اگر برهان الهی رؤیت نمی شد، وسوسه زلیخا دریوسف کارگر می شد و قول مساعد می داد که در صورت برداشته شدن موانع از سوی زلیخا، با او ازدواج کند واین خود مایه سوء و فحشاء بود، زیرا ازدواج با زناکاران حرام است."