چکیده:
درمیان عوامل مختلف فرهنگی،اجتماعی،سیاسی و اقتصادی که در ظهور فمینیسم نقش داشتهاند، عامل دین مهمترین نقش را ایفا کرده است.تأثیر و نفوذ دین در اروپا ازیکسو و رویکرد تبعیضآمیز جنسیتی کتاب مقدس و ارباب کلیسا ازسویدیگر،موجب شد که جنبش زنان در ابتدا با تفسیر و توجیه دلخواهانه از آموزههای مسیحیت و سرانجام با نفی و طرد کامل آن،بهتدریج به موضع رویارویی با آموزههای کتاب مقدس سوق پیدا کند.این نوشتار به اختصار به سیر تحول جنبش زنان و مواضع ضد دینی هستههای اولیه تشکیلاتی فمینیستها ازجمله زنان سالندار،انجمن جورابآبیها،لژهای زنانه،فراماسونری و کوئیکرها اشاره میکند و سرانجام درجهت ردیابی بازتاب تشکیلات مذکور بر فمینیسم،به معرفی و تبیین اجمالی نظریات سهتن از بزرگان این نهضت،جان استوارت میل،برتراند راسل و سیمون دوبوار،میپردازد.
Among the various cultural، social، political، and economical factors which played a part in the emergence of feminism، the role of the religion was the most crucial one. As a result of the deep influence of religion in Europe and the discriminatory attitude of the Scriptures and the church authorities towards sex، women’s movement inclined to، first، subjective interpretations and justifications of Christianity teachings and، then، a complete denial and rejection of Christianity and gradually adopted a oppositional stance towards the Scriptures. This paper briefly surveys the course of the development of women’s movement and the anti-religious stance of the first group of feminists such as the Saloon Feminists، the Blue Stockings Society، women and freemason loges، and the Quillers. Finally، to study the impacts of the aforementioned groups on feminism، the paper briefly explains the theses of three main figures of the movement، John Stuart Mill، Bertrand Russell، and Simon de Boire.
خلاصه ماشینی:
"راه دیگری که میتوان از آن برای تأیید نظریهی اصالت نقش دین در پیدایش فمینیسم بهره جست،کالبدشکافی و سنجش آرمانها و دستاوردهای جنبش زنان است که اکثر آنها از چالش مستقیم با آموزههای کتاب مقدس و کلیسا بهدست آمدهاند؛مانند برابری حقوق زن و مرد،جواز و حق طلاق برای زن،حق ورود و مشارکت زنان در عرصهی اجتماعی و سیاسی،به رسمیت شناختن حق مالکیت زنان،جواز سقط جنین،حق آزادی جنسی و همجنسخواهی و...
درباب فلسفه اخلاق،به فلسفهی طبیعی و استقلال آن از فلسفهی اخلاق الهی معتقد بود؛زیرا مبانی خوبی و بدی را امری اعتباری و اجتماعی میپنداشت و مبنای متافیزیکی اخلاق را پوچ و مردود تلقی میکرد؛فضایل اخلاقی -------------- (1)- Moliere (2)- Hobbes را تابع احکام الهی نمیدانست و ارضای تمایلات و لذات نفسانی را هدف و وظیفهی علم اخلاق و حتی قوانین و حقوق مدنی میدانست؛از تساهل و مدارای دینی نیز دفاع نموده و متمایل به مذهب پروتستان بود و عقاید کاتولیکها را به باد تمسخر میگرفت؛با حاکمیت و نظارت کلیسا بر نظام آموزشی مخالف بوده و این امر را از وظایف دولت میدانست.
5-3-4-3)هیپل و کوندورسه سالها قبل از وولستون کرافت در سال 4771،یک آلمانی به نام«تئودور فونهیپل»1در کتابی با عنوان«دربارهی ازدواج»،به انتقاد از مفهوم حقوقی و دینی قانون تمکین پرداخت و آن را نوعی بردگی و انقیاد تفسیر کرد و خواستار مشارکت زنان در امر ازدواج و امور سیاسی شد و معیار حقوق بشر را تنها منطبقبر حقوق مردان دانست(همان،ص 448)و نیز«آنتوان نیکلا کوندورسه» (3471-4971 م)فیلسوف انقلابی فرانسوی و از تدوینکنندگان قانون اساسی فرانسه، فراماسونر و از اصحاب دایرة المعارف و زنان سالندار،رسالهای به نام«دربارهی اعطای حقوق مدنی به زنان»در سال 0971 میلادی نوشت که در تصویب قوانین در پارلمان فرانسه و تأسیس باشگاههای سیاسی برای آزادی زنان بسیار تأثیرگذار بود(همانص 171)."