چکیده:
آقای باقی در این نوشتار سه رویکرد متفاوت را در باب دین، حقوق بشر و سکولاریسم در جامعه کنونی ایران مطرح میکند: 1. حقوق بشر در نظام غیر سکولار قابل تحقق نیست؛ 2. مفاد حقوق بشر کاملا در دین وجود دارد؛ 3. امکان التیام و تلائم بین دین و حقوق بشر و یا دین و سکولاریسم. نویسنده با اعتقاد به رویکرد سوم بین دین (نصوص دینی) و دانشهای دینی (مثل فقه) تفاوت قائل است و بر این باور است که دین با آموزههای حقوق بشر تعارضی ندارد ولی تفکر فقهی و سنتی در مواردی با آن متعارض است و این سازگاری به این دلیل است که اسلام آیینی صرفا اخروی نیست بلکه دینی دنیوی هم هست و سکولاریسم با دولت دینداران هیچ تعارض و مخالفتی ندارد.
خلاصه ماشینی:
"تردیدی نیست که این مفهوم زمانی در دنیای غرب مطرح شد که مسیحیت هم دنیوی بود و هم در آسمان نبود بلکه قدرت مطلقه و استبدادیای را در قرون وسطی به وجود آورده بود که جایی برای هیچ اندیشه مخالف باقی نمیگذاشت، اندیشه سکولار که با عناوینی چون نهضت اصلاحی و رنسانس فکری در مقابل مسیحیت به وجود آمد در حقیقت به دنبال نفی اتوریته وحیانی دین مسیح و آزاد گذاردن دست بشر در ویرایش و حذف و اضافه احکام دینی بر اساس مقتضیات زندگی جدید بود بنابراین در کنار مفهوم «دنیوی کردن دین» نوعی رفض و انکار ساختار و بافت دینی هم وجود دارد و حکم به الغای هرگونه داوری و مرجعیت وحی در مفهوم سکولاریسم خوابیده است و بسیاری از صاحبنظران سکولاریسم تصریح دارند که در این مکتب حوزه زندگی اجتماعی و سیاسی از دایره شمول احکام دینی خارج میشود و داوری مطلق به عقل خودبنیاد بشری واگذار میگردد.
در پایان مقاله نویسنده با دلسوزی در صدد دلجویی از فقه سنتی برمیآید تا بلکه آن را هم با حقوق بشر و سکولاریسم آشتی دهد، او با تشبیه فقه به زبان و قواعد زبانی میگوید «اگر فقه مانند زبان است و صورتبندی شده رسوم و روابط و مناسک جاری و قواعدی است که میخواهد واقعیت موجود را با مراجعه به کلیات دینی تئوریزه کرده و تحت نظم و نظام در آورد و میان آنچه در میان مردم رایج است با دین سازگاری پدید آورد این همان کاری است که پیامبر اسلام و سایر انبیاء انجام دادهاند چرا در ادامه همان سنت و سیره، همان فرآیند رخ ندهد؟ و امروز نتوان وضع موجود و جاری را که محصول تکامل طبیعی بشر است با مراجعه به کلیات دینی سازگار کرد و صورتبندی نوینی ارائه داد؟»."