چکیده:
<P>تاکنون در روانشناسی حلنشده باقیمانده است.ما به کمک سه دانش اساسی یعنی علم النفس فلسفی،روانپزشکی و روانشناسی میتوانیم این رابطه را به دقت تبیین کنیم.</P><P> د)کمک دین به روانشناسی در نظریهپردازی:دین میتواند در هدایت روانشناسان به سوی نظریههای خاص درباره انسان و سپس روشمندسازی آنها کمک کند.چنین تعاملی بسیاری از مشکلات فراوری روانشناسی و دین را برطرف میکند.</P><P>در این مقاله برآنیم تا به بررسی تعامل دین و روانشناسی در چهار محور زیر بپردازیم:</P><P> الف)تعامل در گردآوری دادهها:روانشناسی در تعامل با دین،با تأکید بر شیوه تجربی در رسیدن به دادهها از سایر روشهای(دینی یعنی روش عقلانی و وحیانی)،میتواند آدمی را بهطور جامعتر بررسی کند و به تمام ابعاد رفتاری او بپردازد.</P><P> ب)تعامل در کشف قواعد حاکم بر روان:روانشناسی به دنبال کشف قواعد حاکم بر روان است و با این کشف به تبیین دستورات دینی که مبتنی بر همین قواعد است،کمک میکند.همچنین،میتواند قواعد موجود در دین را نیز با بررسی و تجربه بیازماید و با دقت آنها را به اثبات رسانده و با این کار،بسیاری از مشکلات آدمی را که تاکنون حل نشده باقیمانده،برطرف کند.روانشناسی همچنین میتواند بادقت در آموزههای پایهای دین،به تبیین آنها بپردازد.در طرف مقابل،دین هم میتواند با گستردهسازی موضوع،به روانشناسی کمک کند.</P><P> ج)تبیین چگونگی رابطه روان با بدن:این رابطه تا وقتی که به درستی تبیین نشود،راه روانشناسی در شناخت آدمی هموار نمیشود.این امر</P>
خلاصه ماشینی:
"آیا تاکنون پرسیدهاید،آدمی برای دستیابی به این قواعد و گردآوری واحدهای معرفتی خود چه ابزاری در اختیار دارد؟با مختل شدن کدامین قوه یا ابزار،توان کشف قاعده یا گردآوری واحدهای معرفتی اختلال مییابد؟چه منبعی برای کشف قواعد حاکم بر جهان وجود دارد؟این منبع،آیا عقل است،و یا اینکه تجربهء حسی میباشد و یا ابزار دیگری نیز در اختیار انسان قرار دارد؟ما با همین سؤالات و تلاشهای ذهنی در پی آنیم که بستر تعامل دو حوزه مهم انسانی یعنی حوزه روانشناسی و دین را بگسترانیم؛تعامل منطقی،ضروری و زاینده،و نه مصالحهای راضیکننده برای دینباوران علاقهمند به روانشناسی یا روانشناسان دینباور.
به دست آوردن این قواعد و آشنایی با آنها به دینداران،مربیان دینی و مراکز آموزش دین کمک میکند که آموزش آموزههای دینی،را به نحو مناسب و همآهنگ با مراحل رشد در دستور کار خود قرار دهند؛بهعنوان مثال اگر ثابت شود که شناخت انسان مراحل ویژهای را طی میکند و هر مرحله ظرفیتهای خاصی دارد (چنانکه پیاژه معتقد است)،ما تربیت دینی را براساس این قواعد تنظیم میکنیم.
1 روانشناس میتواند چنین تصور کند که این امر یعنی ضرورت همراهی ایمان با عمل و همچنین عمل با ایمان،یکی از قواعد برنامهء دین اسلامی میباشد و قابل بررسی روانشناختی نمیباشد،ولی باید توجه داشت که این موضوع را قرآن بهعنوان قاعدهء عام و حاکم بر وجود تمام آدمیان طرح میکند.
روانشناسی به کمک آموزههای دینی و فلسفه اسلامی میتواند این مشکلات خود را برای همیشه حل کند و از سردرگمی بهدرآید؛ما بهعنوان مثال همین موضوع را به صورت مختصر شرح میدهیم: دین اسلام روان را غیرمادی و غیراز ساختار و اجزای جسمانی و آثار گوناگون آن میداند."