چکیده:
تمرکز اصلی تحلیل پدیدارشناختی بررسی تجربهء آگاهانه است و هدف آن توصیف تجربیات زندگی به همان صورتی است که در زندگی واقع شدهاند.پدیدارشناسی7فرد را بخشی از محیط میداند که اگرچه خود و جهان را تشکیل میدهد؛در جهان زندگی میکند؛جهانی از روابط،اعمال معنیدار،و زبان.مقالهء حاضر برآن است تا پدیدارشناسی را به منزلهء روش پژوهش کیفی مورد بررسی قرار دهد و فرایندها و عناصر اساسی آن را باز نماید.
خلاصه ماشینی:
"پدیدارشناسی به منزلهء روش پژوهش کیفی بشارت فتحی چکیده تمرکز اصلی تحلیل پدیدارشناختی بررسی تجربهء آگاهانه است و هدف آن توصیف تجربیات زندگی به همان صورتی است که در زندگی واقع شدهاند.
پدیدارشناسی به منزلهء روش پژوهش کیفی بشارت فتحی مقدمه تحلیل پدیدارشناختی1،بررسی هر چیزی است که مورد تجزیه قرار میگیرد؛مشروط برآنکه که رها و فارغ از این نکته مطرح شود که آیا دارای تعین معناشناسانهای هست یا خیر.
در زیر به پیشفرضهای این روش پرداخته میشود: پیشفرضهای فلسفی پدیدارشناسی درحالیکه دیدگاه علوم طبیعی و پوزیتیویستی1به عینیت واقعیات اعتقاد داشته و معتقد است که آنها را میتوان از ارزشهای محقق و به طور کاملا عینی مورد بررسی قرار داد،جهان منتظر کشف شدن است،مشاهدهگر جدا از مشاهده شده است،و آنچه میبینیم و اینکه چگونه پدیدهها را توصیف میکنیم نباید تحت تأثیر تفاسیر محقق باشد؛از دیدگاه پدیدارشناسی،تفسیر ذهنی2حوادث زندگی امری اجتنابناپذیر است.
علاوه بر اینها،ویژگیهای فردی محقق مانند نحوهء بیان،جنس،سن،و سایر ویژگیهای شخصتی او نیز ممکن است در دسترسی به اطلاعات تأثیر گذارد؛ازاینرو باید این مسئله مورد توجه قرار گیرد که آیا محقق فرد مناسبی برای دسترسی به تجربیات یک فرد یا گروه خاص هست یا خیر.
مشاهدهگر و مصاحبهگر در این روش،به دانش،دقت،حساسیت،و انعطافپذیری در حین کار نیاز دارد اگر مصاحبه عملی نباشد ممکن است از افراد خواسته شود تا پاسخهای خود را به سؤالاتی که از قبل دربارهء پدیدهء موردنظر تهیه شده است به صورت مشروح به نویسند.
برای اطمینان از صحت تحلیل دادهها نیز باید در آخر کار نظر مشارکتکنندگان را راجع به اینکه توصیف انجام شده جامع و منعکسکنندهء تجربیات آنان است جویا گردید و محتوای کم یا زیاد شده را مورد تجدیدنظر قرار داد."