چکیده:
گرفتن شرایط اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی،جلب اعتماد اعضا و مدیریت توانمند از طریق جذب نیروهای کارامد. با توجه به اهمیت کاهش فقر و بیکاری در فرایند توسعه،شرکتهای تعاونی در کشورهای مختلف به عنوان یکی از عوامل مؤثر در افزایش رفاه و کاهش بیکاری مطرح بودهاند.در این مقاله تجربیات کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه منتخب در زمینه نقش تعاونیها در کاهش فقر و اشتغالزایی بررسی شده است.تجربیات کشورهای توسعه یافته نشان میدهد که در بیشتر این کشورها شرکتهای تعاونی با جمعآوری سرمایه اندک گروههای کمدرآمد و با بهرهگیری از مشارکت اعضا توانستهاند به موازات بخش خصوصی،بنگاههای اقتصادی قدرتمندی تأسیس کنند و در ایجاد تعادل درآمدی و افزایش اشتغال نقش داشته باشند.در میان ممالک در حال توسعه،کشورهای هند،پاکستان و بنگلادش-که با فقر گسترده دست به گربیان بودهاند-با ایجاد شرکتهای تعاونی کشاورزی به موفقیتهای چشمگیری به ویژه در زمینه افزایش سهم زنان در تولیدات کشاورزی و درآمدزایی،دست یافتهاند.در کل،نتایج بررسی تجربیات کشورهای مختلف نشان میدهد که در برنامهریزی برای مقابله با فقر و اشتغالزایی،ایجاد تعاونیها به تنهایی نمیتواند مؤثر باشد مگر با در نظر
Cooperatives in various countries have often been regarded as an effective instrument for poverty reduction and job creation in the process of development. In this paper، the experience of some selected countries of both developed and develophng ones have been studied as far as the role of cooperatives is accordingly concerned.Resultsof the study revealed that in developed countrise،cooperative in most cases have succeeded in establishing powerful enterpeises to improve welfare of low-income groups.Among developing countries ،India،Pakestan and Bangladesh-known as countries with wide-spread poverty-have gainedsuccess in alleviation poverty in rural areas through formation of agricultural cooperatives.Meanwhile،job creation for rural womenthrough extending cridit has been considerable. Results of the study also suggest that success of cooperatives in this respect depends on careful plannhng based on economic،social and cultural conditions،member loyalty and competent management.
خلاصه ماشینی:
تجربیات کشورهای توسعه یافته نشان میدهد که در بیشتر این کشورها شرکتهای تعاونی با جمعآوری سرمایه اندک گروههای کمدرآمد و با بهرهگیری از مشارکت اعضا توانستهاند به موازات بخش خصوصی،بنگاههای اقتصادی قدرتمندی تأسیس کنند و در ایجاد تعادل درآمدی و افزایش اشتغال نقش داشته باشند.
در اواسط دهه 08 به بعد،تعاونیها اکثر برنامههای هدفمند برای اشتغالزایی و کاهش فقر داشتند و با توجه به قدرت مناسبی که پیدا کرده بودند،در برنامهریزی برای اعضای خود در زمینه افزایش در آمد، تهیه سرمایه،بالا بردن سطح رفاه عمومی اعضای بسیار پرقدرت عمل نمودند.
تعاونیهای مصرف و کارگری نیز در مرحله رشد اقتصاد بازار در کشورهای توسعه یافته حضور موفق از خود نشان دادند به طوری که تأمین کالاها براساس ارزش واقعی آنها و همچنین حمایت از نیروهای کاری باعث افزایش رفاه در این جوامع گردید .
(Lawson,2000) تجربیاتی از مشارکت تعاونیها در کاهش فقر و افزایش اشتغال در کشورهای در حال توسعه اسمانی (Osmani,2001) میزان موفقیت تعاونیهای دامداری و تولید شیر در کشور بنگلادش را در افزایش درآمد اعضای خود-که اکثر گروههای کمدرآمد کشاورزان را شامل میشد-بررسی کرد.
لذا میتوان گفت در طول سالهای 0791-5991 این کاهش،بیشتر به برنامههای حمایتی بخشهای اعتباری غیردولتی از قشرهای کمدرآمد جامعه به ویژه در مناطق روستایی مربوط بوده و پرداخت اعتبارات ارزان دولتی نتوانسته است به نتایج مطلوب خود دست یابد و نهایتا اینکه رشد تعاونیهای اعتباری و مؤسسات مالی غیردولتی یا نیمهدولتی در پرداخت اعتبار به کشاورزان کمدرآمد و کاهش فقر بسیار چشمگیر بوده است.